می زنم امروز در کوی توَلاّیت قدم
تا بگیری دست این افتاده را فردا جواد
در گلستان محمد، نخل سرسبز رضا
میوه قلب علی، ریحانه زهرا جواد
به من بگو که پس از ثامن ائمه دین
کدام نام بجویم که به ز نامت بود
سزد همی که ببالد به خود ز عز و شرف
هر آنکه ذره خاکی به زیر گامت بود
زهرِ سوزنده چه ها کرده میانِ جگرت
که چنین حالِ تو زار است، غریب بن غریب!
چشم خونبارِ رضا، چشم به راهت به جنان
بین که بی صبر و قرار است، غریب بن غریب!
سخاوت، آبرو از نگاه تو گرفته؛
و جود، مدیون دستهای توست.
نفرین بر دشمنانِ نمک ناشناس تو باد؛ که بهار جوانیات را به خزان خیانت فروختندو
آتشِ اندوه و اشک و حسرت، در نگاه ملکوت افروختند
براى هروله از «مروه» دلت تا «صفاى» کاظمین، راهى نیست