سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیج دُرّة الصّدف
 
«زنِ بسیجى ، عاشقِ استقلال ملى، غرور ملى و با افتخارات ملى در تأمین منافع ملى ست

با دکتر سید علی قادری و زندگینامه امام رحمت الله علیه

 

بعد از جنگ جهانی دوم، شهرهای ما خیلی آسیب دیدند و یکی از آسیب های جدی این بود که وبا و حصبه در کشور فراگیر شد و خیلی ها از بین رفتند؛ از جمله در خمین هم مادر و عمه امام در اثر وبا در 15 سالگی ایشان از دنیا رفتند. امام تنها شده بود و با ننه خاور زندگی می کرد. امام اسبی داشت که با این اسب به اطراف می رفت و نقاط مختلف را می گشت. یک روز چوپانی او را دعوت می کند که با هم ناهار بخورند، امام هم اجابت می کند. چوپان سفره اش را پهن می کند، نان و ماست و پنیر و هر چیزی که بوده شروع به خوردن می کنند. امام به چوپان می گوید که قیافه شما برای من آشناست. چوپان می گوید: ولی من شما را خوب می شناسم، تو اسمت روح الله و پدرت آقا مصطفی بوده که شهید شده، مدرسه احمدیه درس خواندی، افتخارالعلما استاد شما بوده، در مکتب ملا ابوالقاسم درس خواندی، با فلانی کشتی می گرفتی، فلان جا می رفتی شنا می کردی، امام تصور می کند که ایشان علم غیب دارد و به وی می گوید: از کجا اینها را می دانید و از کجا متوجه شده اید؟

می گوید: تو حق داری من را نشناسی من فلانی هستم. ما با همدیگر در مدرسه هم کلاس بودیم، ولی تو وضع مالی خوبی داشتی، ادامه تحصیل دادی و الان برای خودت نیمچه عالمی شدی، ولی من پدرم فوت کرد و مجبور شدم بروم چوپانی؛ در زمستان سرما و سوز به صورت من سیلی می زد، تابستان آفتاب سوختگی داشتم و به نظر 30ساله می آیم، ولی شما همان جوان رعنای 18 ساله هستی، تغذیه خوبی هم داشتی، امکانات برای شما فراهم بوده است. امام به ایشان می گوید مگر من مرده بودم که پیش من نیامدی؟ ما که وضع مالی مان خوب بود می آمدی و از ما کمک می گرفتی، تو چرا درس را رها کردی؟ چوپان می گوید یک سرمشقی معلم به ما داد و ما نوشتیم اگر یادت باشد و آن سرمشق این بود «هر که نان از عمل خویش خورد    منت از حاتم طائی نبرد». از خدا هم گلایه می کند که خدا به شما این همه امکانات داده و به ما نداد.

امام در درونش انقلابی رخ داد که من الان یک کسی هستم برای خودم، پدرم آقامصطفی شهید معروف در تهران است، در تمام شهرها شهرت دارد، موقعی که پدر امام شهید شد همه تا 40 روز برای ایشان در محله های مختلف اراک، گلپابگان و خوانسار و خمین و حتی در تهران ختم گرفتند. من اگر پسر آقا مصطفی نبودم چی بودم؟ خانه و زندگی خوبی داشتم، معلم داشتم، مدرسه رفتم، پول داشتم، اینها همه موهبت بود، فضیلت من چه چیزی هست و چه کاره ام؟ و از این به بعد تصمیم می گیرد این موهبت ها را شکر کند، اما بداند که همه اینها موهبت بوده و همه شان سؤال دارد و اینها هیچ کدام شان شخصیت نمی آورد و شخصیت را باید خودش بسازد.

لذا از 18 سالگی شروع به خودسازی های جدی می کند.

تا آن موقع نیمچه عالمی برای خودش شده بود، برای اینکه امکانات فراهم بود؛ ولی از این به بعد شروع به خودسازی می کند. یکی از خودسازی هایشان این است که می گفتند من در این کشور زندگی می کنم باید همه کشورم را بشناسم.

امام تقریباٌ جزء افرادی است که همه جای ایران را سفر کرده اند، همه جا رفتند و با همه علمای بلاد دیدار کردند و این موارد را جزء خودسازی می دانند.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/14 توسط زینب بانو

لحظاتی با دکتر سید علی قادری و زندگینامهی امام رحمت الله علیه

 

وقتی امام به دنیا آمدند، همشیره ای داشتند که 26 ماه دیگر باید شیر می خورد، لذا برای این بچه شیر کم داشتند و دنبال یک دایه می گشتند که به این بچه شیر بدهد. بالاخره متوجه شدند کربلائی میرزا که یکی از خدمتگزاران پدر امام بود، خانمی به نام خاور دارد و بچه کوچک آنها تازه فوت کرده است، لذا امام را به وی می دهند تا شیر دهد. ننه خاور هم سریع وضو می گیرد و سوره اخلاص می خواند و به او شیر می دهد.

این زن شگفت و افسانه ای بود؛ زن بسیار زیبا و خوش خلقی بوده، سوارکار توانمندی بوده که گاهی حتی افسانه هایی برایش تعریف می کنند؛ مثلاً اینکه روی اسب می ایستاد و تیراندازی می کرد و تیر هم به هدف می خورد، کریم و بخشنده بود. یک زن جالب و قابل اعتماد.

امام یک عمه هم داشت که با خانواده امام زندگی می کرد. شوهرعمه امام، در یکی از جنگ ها کشته شده بود و او هم آمده بود در خانه برادرش زندگی می کرد. زن مدیر و مدبری بود. بعد هم که پدر امام شهید شد، این زن پیگیر شهادت برادرش بود، تا اینکه قاتلین را قصاص کرد.

ازطرفی مادر ایشان هم زن بسیار لطیف و شاعرمسلکی بود؛ گاهی بهار که می شد بچه را بغل می کرد و می برد زیر باران و می گفت بچه باید باران را حس کند، با طبیعت آشنا شود و از آن لذت ببرد. و این شعر را می خواند: گفت پیغمبر به اصحاب کُبار تن مپوشانید از باد بهار.

امام 4 ماه و 20 روز داشتند که پدرشان شهید شد و از آن به بعد در کنار این سه زن بزرگ شد؛ یکی مادر، یکی عمه شان صاحبه خانم و یکی هم خاور خانم.

امام تربیت های اولیه اش را از این 3 زن گرفت و نگاه امام نسبت به زن، متأثر از این سه زن است؛ در فرهنگ قدیمی ایران، زن را ضعیفه می دیدند، ولی امام در کنار آنها احساس می کرد که زن اصلاً ضعیفه نیست؛ به مادرش نگاه می کرد که همه فن حریف بود، به عمه اش نگاه می کرد که زنی شجاع و شیرزن است، به ننه خاور نگاه می کرد می دید که چقدر لطیف، خوش اخلاق، کریم و توانمند است. لذا نگاه امام به طور فطری و غریزی به زن، غیرسنتی بود.

نکته بعدی اینکه ایشان وقتی که حدود 6 سال داشت، معلم سرخانه ای برایش گرفتند به نام افتخارالعلما. افتخار العلما یک مادر داشت که خیلی باسواد بود. افتخارالعلما از اصفهان مواجب می گرفت. وقتی او به سفر می رفت، مادرش به بچه ها درس می داد؛ آن هم درس های سختی مثل حساب و هندسه، نجوم و هیئت و بچه ها می دیدند عجب زن ملائی هست. این شخصیت هم در نگاه امام به زن مؤثر بود.

بعدها هم با خانمی ازدواج کردند که آن موقع تحصیل کرده و کلاس هشتم بودند، مدرسه می رفتند و فرانسه می خواندند.



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/14 توسط زینب بانو

انبوه بی شمار مردم مومن و انقلابی از سراسر کشور، امروز با اجتماع عظیم و پرشور خود در حرم مطهر امام خمینی(رض)، "وفاداری به امام" را به حبل المتین وحدت و سرافرازی ملت و مسئولان تبدیل کردند، و با عزیز به عرش سفر کرده خود پیمانی دوباره بستند.
حضرت آیت الله خامنه ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در این اجتماع کم نظیر، باور امام به "خدا، مردم و خود"را زمینه ساز پیروزی، تداوم و پیشرفت مقتدرانه انقلاب اسلامی خواندند



رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به سه باور مهم امام راحل (ره) تاکید کردند: باور به خدا، باور به مردم و باور به خود، هر سه به معنی واقعی کلمه در وجود امام و تصمیم امام و همه حرکت های ایشان تجلی داشت.
حضرت ایت الله خامنه ای افزودند: امام خمینی (ره) با دل خود با مردم سخن گفت و مردم هم با جان خود به او لبیک گفتند و به وسط میدان امدند و مردانه ایستادند و این نهضت به تدریج به سمت پیروزی رفت و در نهایت هم بدون کمک هیچ کشوری ، به پیروزی رسید. رهبر انقلاب در تشریح سه باور عمیق و سرنوشت ساز امام یعنی باور به خدا، باور به مردم و باور به خود افزودند: امام با همه وجود به پروردگار اعتماد و به تحقق وعده یاری خدا یقین داشت و به همین علت فقط و فقط برای خدا کار و حرکت و اقدام می کرد.
ایشان افزودند: امام به ملت نیز عمیقا "اعتماد و اعتقاد" داشت و بر این باور بود که ملت مومن باهوش و شجاع ایران اگر رهبران لایقی داشته باشد مثل خورشید در میدانهای مختلف خواهد درخشید.
حضرت آیت الله خامنه ای تأکید کردند: در چشم امام، مردم عزیزترین، و دشمنانِ ملت منفورترین بودند و این باور یکی از علل اساسی ایستادگی و مقابله امام با سلطه گرانی بود که با ملت ایران، دشمنی می کردند.
رهبر انقلاب در تشریح سومین وی‌ژگی امام یعنی باور به خود و اعتماد به نفس خاطر نشان کردند: امام "ما می توانیم" را در وجود ملت زنده کرد و توانایی های ذاتی ملت را در عرصه های مختلف به بروز و ظهور رساند.
ایشان با اشاره به رفتار شجاعانه امام در مقابل رژیم مستبد پهلوی، دوران انقلاب، دفاع مقدس و مقابله با ستم گران جهانی افزودند: شجاعت، قاطعیت و اعتماد به نفسی که در گفتار و رفتار و تصمیمات امام جاری بود بتدریج به ملت منتقل شد و این ملت را به الگوی استقامت و بصیرت تبدیل کرد.
رهبر انقلاب افزودند: در پرتو همین اعتماد به نفس و شجاعت بود که امام هیچگاه حتی در آخرین روزهای حیات پر برکتشان، دچار ذره ای افسردگی و تردید و وادادگی نشد بگونه ای که بیانیه های سالهای آخر حیات ایشان، در سالهای آخر از سخنان و مواضع امام در سالهای آغاز نهضت، انقلابی تر و قوی تر بود
.

 

 

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/14 توسط زینب بانو

بهار سال 1365 را - روزى که امام(ره) در بستر بیمارى بودند - فراموش نمى‌کنم. ایشان دچار ناراحتى قلبى شده بودند و تقریباً ده، پانزده روزى در بستر بیمارى بودند. در آن زمان من در تهران نبودم. آقاى حاج احمد آقا - آقازاده‌ى محترم ایشان (حفظه‌اللَّه‌وسلمه‌وایده)- به من تلفن کردند و گفتند سریعاً به آن‌جا بیایید؛ فهمیدم که براى امام(ره) مسأله‌یى رخ داده است. آناً حرکت کردم و پس از چند ساعت طى مسیر، خود را به تهران رساندم. اولین نفر از مسؤولان کشور بودم که شاید حدود ده ساعت پس از بروز حادثه، بالاى سر ایشان حاضر شدم. در آن وقت برادر عزیزمان جناب آقاى هاشمى در جبهه بودند و هیچ‌کس دیگر هم از این قضیه مطلع نبود.
روزهاى نگران‌کننده و سختى را گذراندیم. خدمت امام(ره) رفتم و هنگامى که نزدیک تخت ایشان رسیدم، منقلب شدم و نتوانستم خودم را نگهدارم و گریه کردم. ایشان تلطف فرمودند و با محبت نگاه کردند. بعد چند جمله گفتند که چون کوتاه بود، به ذهنم سپردم؛ بیرون آمدم و آنها را نوشتم. برادر عزیزمان آقاى صانعى هم در اتاق بودند. از ایشان کمک گرفتم، تا عین جملات امام(ره) را بازنویسى کنم.
در آن لحظه‌یى که امام(ره) ناراحتى قلبى پیدا کرده بودند، ما بشدت نگران بودیم. وقتى که من رسیدم، ایشان انتظار و آمادگى براى بروز احتمالى حادثه را داشتند. بنابراین، مهمترین حرفى که در ذهن ایشان بود، قاعدتاً مى‌باید در آن لحظه‌ى حساس به ما مى‌گفتند. ایشان گفتند: قوى باشید، احساس ضعف نکنید، به خدا متکى باشید، «اشدّاء على الکفّار رحماء بینهم»(81) باشید، و اگر با هم بودید، هیچ‌کس نمى‌تواند به شما آسیبى برساند. به نظر من، وصیت سى‌صفحه‌یى امام(ره) مى‌تواند در همین چند جمله خلاصه شود.

 

خاطرات (دفتر مقام معظم رهبری)



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/14 توسط زینب بانو

http://www.imam-khomeini.com/web1/uploads/slideshow/small_ax-emam-khomeini-05.jpg

 

کوچک بودم امّا تو را می شناختم به وسعت نگاهِ حسرت برای دیدارت

 

http://www.imam-khomeini.com/web1/uploads/slideshow/small_1_20110531151541875_rahlat-imam_20khomani-04.jpg


و روزی که حسرت به پایان رسید و دیدارت با ناباوری میسّر

 

http://www.imam-khomeini.com/web1/uploads/slideshow/small_bibiax8j258x08b933ehb24-590x442.jpg

 

و دیدمت نه از قابِ کوچکِ سیاه و سفیدِ خانه مان که عجیب

همه چیز را مجلّل و ترو تمیز نشان میداد


تو را واقعاً دیدم از روبرو و با چشمانی خیس و تو هم نظری !!!

باورش سخت بود امّا تو را و حضورت را در لحظه ی دیدارمان

هرگز فراموش نمی کنم

و همینطور به گمانم همه ی دوستانم بزرگترین خاطره ی

زیبا و دوست داشتنیِ زندگیمان را


دیدارِ یار در روزِ میلاد مادرِ والا مقامت حضرتِ زهرا علیهاالسّلام

 

http://www.imam-khomeini.com/web1/uploads/slideshow/small_tadfin01.jpg

 

وقتی که عروج کردی با یادِ دیدارت صبر کردم

و با یادگارت پیمانِ سربازی بستم


چه میشود به این دیدار هم برسم

 

 

در انتظار میمانم تا لحظه ی دیدار

 

 



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/14 توسط زینب بانو

به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار حضرت آیت الله خامنه ای ، در سالروز تاسیس مجلس شورای اسلامی، نمایندگان مجلس پیش از ظهر امروز با رهبر معظم انقلاب دیدار کردند.

حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار با  تشکر از نامزدهایی که صلاحیتشان احراز نشد و به قانون تمکین کردند ، خطاب به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری تاکید کردند : نامزدها مراقب باشند حرفی که می گویند، واقعی،صمیمی و متکی به اطلاعات درست و برآمده از زبان راستگو باشد. اینجور نباشد که برای اینکه مردم به ما رای دهند همه آنچه که ماورای ماست تخریب کنیم.

حضرت آیت الله خامنه ای در این دیدار با  تشکر از نامزدهایی که صلاحیتشان احراز نشد و به قانون تمکین کردند ، خطاب به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری تاکید کردند : نامزدها مراقب باشند حرفی که می گویند، واقعی،صمیمی و متکی به اطلاعات درست و برآمده از زبان راستگو باشد

رهبرانقلاب تصریح کردند: مجلس قطعاً همانطور که امام رحمه‌الله فرمودند در رأس امور است؛ اما این به این معنی نیست که یک نماینده‌ محترم تصور کند خودش در رأس امور است.

 

خانواده از نگاه رهبری


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/3/8 توسط زینب بانو
بصیرت سیاسی عرفانی علامه حسن زاده(3)

 

پس از برگزاری دو کنگره بزرگداشت و تجلیل از شخصیت فیلسوف، فقیه و عارف نامدار حضرت آیت الله حسن زاده در تهران و قم،سومین کنگره بزرگداشت برای تجلیل از شخصیت ادبی استاد در آذرماه 1376 در مصلی جمعه آمل برگزار شد. 

حضرت استاد در بخشی از سخنرانی خود در این کنگره فرمودند: قدر قرآن و پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام را بدانیم. مراقب باشیم دنیا ما را شکار نکند. به دینداری بکوشیم. دین و دینداری تقلیدی را به کنار نهیم و صاحب دین و دینداری تحقیقی شویم... خدای سبحان را بر این ائتلاف و اتحاد و همدستی و برادری و بر این انس و مجالست و م?انست که از الطاف الهی و از برکات نظام جمهوری اسلامی و رهبر عزیز حضرت آیت الله خامنه ای و علمای دین و تشیع علوی است شاکرم. قدر این نظام جمهوری اسلامی و رهبر عزیز حضرت آیت الله خامنه ای را بدانید. ایران شما ایران اسلامی و کشور علوی و ولایی است. دشمن در کمین نشسته است، انسجام و وحدت مردم برای حفظ نظام و ولایت فقیه یک تکلیف شرعی است. بنده بر این صدق و صفایتان عهد و وفایتان و بر این بزرگواریتان درود می فرستم و تقدیر می کنم. بنده لیاقت این همه لطف شما را نداشتم. ما بهانه ایم. حقیقت ما یک چیز است و آن قرآن و نظام الهی و تلاش برای سعادت همگانی است. ای حقیقت نظام هستی، ای پناه بلندی و پستی، ای صورت الصور و حقیقت الحقایق، ای رب العالمین، تو آگاهی، تو گواهی که ما خواهان خیر و سعادت و ترقی و تعالی و تکامل آدمی هستیم. من دست همه شما را می بوسم.

  

همچنین فرمودند: رهبر عظیم‌الشأن‌تان را دوست بدارید. عالمی، عادلی،‌ رهبری، م?منی، ‌موحدی،‌ سیّاسی، دلداری، رهبری، انسان ربانی، پاک،‌ منزه، کسی که دنیا شکارش نکرده... قدر این نعمت عظمی را که خدا به شما عطا فرمود، قدر این رهبرِ ولیّ، در همان عبارات که سرور عزیزم جناب استاد حدادعادل، ارائه دادند، در عبارت آوردم، رهبری، ولی، وفی، الهی؛ الآن این تکلیف شرعی ماست این انسجام ما، مبادا! عزیزان، آقایان، مبادا! این مبادا را توجه داشته باشید؛ مبادا! آقایان، اول انقلاب یادتان هست؟ چند فرقه برخاستند که می‌خواستند کشور را تجزیه کنند. حواستان جمع باشد، مبادا این وحدت ما را! مبادا این جمعیت ما را! مبادا این کشور علوی را! مبادا این نعمت ولایت را! از دست شما بگیرند؛ خدایا به حق پیغمبر و آل پیغمبر سایه این بزرگمرد، این رهبر اصیل اسلامی، حضرت آیت‌الله، آیت الله معظم خامنه‌ای عزیز را مستدام بدار. الهی آمین، الهی آمین، الهی آمین. بعدد کلماتت آمین. 

 

تبیان



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/7 توسط زینب بانو

http://www.askdin.com/gallery/images/514/1_04373284714040679379.jpg

 

نام زیبای زینب از جانب ساحت اقدس الهی برگزیده شد.

در مورد کنیه‏ های ایشان نیز «ام کلثوم» و «ام عبدالله» ذکر شده که روی این نقل زینب «ام کلثوم کبری» است.

در این میان حضرت زینب علیهاالسلام دارای القابی به این شرح است:

عالمه غیر معلمه (دانای نیاموخته)

کعبة الزرایا (قبله رنج‏ ها)

نایبة الزهراء علیهاالسلام (جانشین و نماینده حضرت فاطمه علیهاالسلام)

نایبة الحسین علیه السلام (جانشین و نماینده حضرت امام حسین علیه السلام)

عدیلة الخامس من اهل الکساء (همتای پنجمین نفر از اهل کساء)

کفیلة السجاد علیه السلام (سرپرست حضرت امام سجاد علیه السلام)

ولیدة الفصاحة (زاده ی شیواسخنی)

فصیحة (سخنور گویا)

الفاضلة (بانوی بافضیلت)

الکاملة (بانوی تامّ و کامل)

عقیلة بنی هاشم (زن بزرگ و ارجمند)

 

http://img.tebyan.net/big/1391/03/15571646014316744271445722219750135164180.gif

 



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 92/3/5 توسط زینب بانو

http://arshnews.ir/images/docs/000006/n00006814-b.jpg


آیت الله سید احمد علم الهدی امام جمعه ی محبوبِ مشهد با انتقاد از تخریب شخصیت آیت الله مصباح یزدی، گفت: تخریب و تضعیف شخصیت آیت الله مصباح جایز نبوده و خلاف اخلاق است.

وی افزود: البته اقدام افرادی که نامه جعلی نوشته اند هیچ ارزشی ندارد و اگر هم جعلی نباشد آن افراد، افراد بی ارزشی هستند.

آیت الله علم الهدی با بیان اینکه شخصیت علامه مصباح یزدی برای انقلاب اسلامی بسیار مهم است، تاکید کرد: درباره آیت الله مصباح همان تعبیر مقام معظم رهبری که فرمودند، آقای مصباح خلاء علامه طباطبائی و شهید مطهری را پر کرده است بسیار دقیق است.

وی با بیان اینکه شخصیت آیت الله مصباح یزدی منحصر به فرد است، تصریح کرد: دشمن همانگونه که شهید مطهری را ترور کرد، آیت الله مصباح را هم ترور شخصیت می کند؛ دشمن به دنبال براندازی نظام اسلامی است و بر همین اساس است که شخصیت های موثری چون آیت الله مصباح را تخریب می کند.

علم الهدی با بیان اینکه دیانت ما عین سیاست ماست، گفت: مگر ایشان ـ آیت الله مصباح یزدی ـ مسلمان نیست که در سیاست دخالت نکند؟؛این چه حرفی است که برخی می گویند نباید ایشان در سیاست دخالت کند.

وی در پایان گفت: آیت الله مصباح یزدی برحسب تکلیف و وظیفه خود عمل می کنند و وظیفه شرعی شان نیز همین است.


( خداوند عمّارهایِ زمان و شیرانِ ولایت را حفظ کند  )


 



نوشته شده در تاریخ شنبه 92/3/4 توسط زینب بانو

http://www.emam12.com/dl/pic/salavat.gif

http://www.askquran.ir/attachments/14197d1246663788-shahe-najaf.png

تا صورت پیوند جهان بود، على بود
تا نقش زمین بود و زمان بود، على بود


آن قلعه گشایى که در از قلعه خیبر
برکند به یک حمله و بگشود، على بود


آن گرد سر افراز، که اندر ره اسلام
تا کار نشد راست، نیاسود، على بود


آن شیر دلاور، که براى طمع نفس
برخوان جهان پنجه نیالود، على بود


این کفر نباشد، سخن کفر نه این است
تا هست على باشد و، تا بود، على بود


شاهى که ولى بود و وصى بود، على بود
سلطان سخا و کرم و جود، على بود


هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس
هم صالح پیغمبر و داود ، على بود


هم موسى و هم عیسى و هم خضر و هو ایوب
هم یوسف و هم یونس و هم هود، على بود


مسجود ملایک که شد آدم، ز على شد
آدم چو یکى قبله و مسجود، على بود


آن عارف سجاد، که خاک درش از قدر
بر کنگره عرش بیفزود ، على بود


هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن
هم عابد و هم معبد و معبود، على بود


«ان لحملک لحمى» بشنو تا که بدانى
آن یار که او نفس نبى بود، على بود


موسى و عصا و ید بیضا و نبوت
در مصر به فرعون که بنمود، على بود


چندان که در آفاق نظر کردم و دیدم
از روى یقین در همه موجود، على بود


خاتم که در انگشت سلیمان نبى بود
آن نور خدایى که بر او بود، على بود


آن شاه سرفراز، که اندر شب معراج
با احمد مختار یکى بود، على بود


آن کاشف قرآن‏ که ‏خدا در همه قرآن
کردش صفت عصمت و بستود، على بود

http://www.askquran.ir/attachments/14190d1246660964-mire-najaf.png

 

نامت بلند است؛
به بلندی انسانی که با صداقتی یگانه و راستین، لباس «الست»
می‏پوشدو حیلت‏ها و نفاق‏ها را می‏فهمد.

 


 

 

 

 

نامت بزرگ است؛ نام غیور غریبت.
نامی که چون حرف رسالت و دین، نام محمد و نجات انسان
پیش می‏آید، در عین غیرت و قدرت، سیلی خوردن فاطمه علیهاالسلام را می‏بیند و سکوت می‏کند.

 

 

 

سایت گفتگوی قرآنی



نوشته شده در تاریخ جمعه 92/3/3 توسط زینب بانو
<   <<   6   7   8   9      
طراح قالب : { معبرسایبری فندرسک}