سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیج دُرّة الصّدف
 
«زنِ بسیجى ، عاشقِ استقلال ملى، غرور ملى و با افتخارات ملى در تأمین منافع ملى ست

ما در حادثه کربلا به جریان عجیبی برخورد می‏کنیم و آن اینکه می‏ بینیم در
این حادثه ، مرد نقش دارد ، زن نقش دارد ، پیر و جوان و کودک ، نقش‏
دارند .

سفید و سیاه نقش دارند ، عرب و غیر عرب نقش دارند ، طبقات و
  جنبه های مختلف نقش دارند . گویی اساسا در قضا و قدر الهی مقدر شده است‏
که در این حادثه ، نقشهای مختلف از طرف طبقات مختلف ایفا بشود ، یعنی‏
اسلام نشان داده بشود .

اینکه عرض می‏کنم زن نقش دارد ، منحصر به زینب‏ سلام الله علیها نیست . در این زمینه داستانها داریم . ما در کربلا یک زن‏
شهید داریم . و آن ، زن جناب عبدالله بن عمیر کلبی است .

دو زن دیگر داریم که رسما وارد میدان جنگ شده‏اند ولی اباعبدالله مانع شد و به آنها
امر فرمود که برگردید و آنها برگشتند . مادرهایی ، ناظر شهادت
فرزندانشان بوده و این را ، در راه خدا به حساب آورده ‏اند .
 

برای نشان دادن جنبه‏ های توحیدی و عرفانی ، جنبه‏ هایی‏
پاک باختگی در راه خدا و اینکه ما سوای خدا را هیچ انگاشتن شاید همان دو
جمله اباعبدالله در اولین خطبه هایی که انشاء فرمود ، یعنی خطبه‏ ای که در
مکه ایراد کرد ، کافی باشد . سخنش این بود :

« رضی الله و الله رضانا اهل البیت » ما اهل بیت از خودمان پسند نداریم ، ما آنچه را
می‏ پسندیم که خدا برای ما پسندیده باشد . هر راهی را که خدا برای ما معین کرده است ، ما همان راه را می‏ پسندیم .

امام باقر علیه السلام به عیادت جابر می‏رود ، احوال او را می‏پرسد . امام باقر ،
جوان است و جابر از اصحاب پیغمبر و پیر مرد است . جابر عرض می‏کند :
یابن رسول الله ! در حالی هستم که فقر را بر غنا ، بیماری را بر سلامت ،
و مردان را بر زنده ماندن ترجیح می‏دهم .

امام علیه السلام فرمود : ما اهل‏ بیت این طور نیستیم ، ما از خودمان پسندی نداریم ، ما هر طوری که خدا
مصلحت بداند ، همان بر ایمان خوب است .

در آخرین جمله‏ های اباعبدالله باز می‏ بینیم انعکاس همین مفاهیم هست .

به تعبیر مرحوم آیتی ( استنتاج خیلی لطیفی است ) ، این جنگ ، با یک‏
تیر آغاز شد و با یک تیر پایان پذیرفت . در روز عاشورا ، اولین تیر را
عمر سعد پرتاب کرد ، و بعد گفت به امیر خبر بدهید که اولین تیرانداز که‏
به طرف حسین تیر پرتاب کرد ، من بودم . بعد از آن بود که جنگ شروع شد

( امام حسین اصحابش را از اینکه آغازگر جنگ باشند ، نهی فرموده بود ) .

با یک تیر هم جنگ ، خاتمه پیدا کرد . اباعبدالله سوار اسب بودند و
خیلی خسته و جراحات زیاد برداشته و تقریبا توانائیهایشان رو به پایان‏
بود . تیری می‏آید و بر سینه حضرت می‏ نشیند و اباعبدالله از روی اسب به‏
روی زمین می‏افتد و در همان حال می‏فرماید :

« رضا بقضائک و تسلیما لامرک ، لا معبود سواک ،

یا غیاث المستغیثین »

 

منبع: کتاب حماسه حسینی




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/8/30 توسط زینب بانو

ما در حادثه کربلا به جریان عجیبی برخورد می‏کنیم و آن اینکه می‏ بینیم در
این حادثه ، مرد نقش دارد ، زن نقش دارد ، پیر و جوان و کودک ، نقش‏
دارند .

سفید و سیاه نقش دارند ، عرب و غیر عرب نقش دارند ، طبقات و
  جنبه های مختلف نقش دارند . گویی اساسا در قضا و قدر الهی مقدر شده است‏
که در این حادثه ، نقشهای مختلف از طرف طبقات مختلف ایفا بشود ، یعنی‏
اسلام نشان داده بشود .

اینکه عرض می‏کنم زن نقش دارد ، منحصر به زینب‏ سلام الله علیها نیست . در این زمینه داستانها داریم . ما در کربلا یک زن‏
شهید داریم . و آن ، زن جناب عبدالله بن عمیر کلبی است .

دو زن دیگر داریم که رسما وارد میدان جنگ شده‏اند ولی اباعبدالله مانع شد و به آنها
امر فرمود که برگردید و آنها برگشتند . مادرهایی ، ناظر شهادت
فرزندانشان بوده و این را ، در راه خدا به حساب آورده ‏اند .
 

برای نشان دادن جنبه‏ های توحیدی و عرفانی ، جنبه‏ هایی‏
پاک باختگی در راه خدا و اینکه ما سوای خدا را هیچ انگاشتن شاید همان دو
جمله اباعبدالله در اولین خطبه هایی که انشاء فرمود ، یعنی خطبه‏ ای که در
مکه ایراد کرد ، کافی باشد . سخنش این بود :

« رضی الله و الله رضانا اهل البیت » ما اهل بیت از خودمان پسند نداریم ، ما آنچه را
می‏ پسندیم که خدا برای ما پسندیده باشد . هر راهی را که خدا برای ما معین کرده است ، ما همان راه را می‏ پسندیم .

امام باقر علیه السلام به عیادت جابر می‏رود ، احوال او را می‏پرسد . امام باقر ،
جوان است و جابر از اصحاب پیغمبر و پیر مرد است . جابر عرض می‏کند :
یابن رسول الله ! در حالی هستم که فقر را بر غنا ، بیماری را بر سلامت ،
و مردان را بر زنده ماندن ترجیح می‏دهم .

امام علیه السلام فرمود : ما اهل‏ بیت این طور نیستیم ، ما از خودمان پسندی نداریم ، ما هر طوری که خدا
مصلحت بداند ، همان بر ایمان خوب است .

در آخرین جمله‏ های اباعبدالله باز می‏ بینیم انعکاس همین مفاهیم هست .

به تعبیر مرحوم آیتی ( استنتاج خیلی لطیفی است ) ، این جنگ ، با یک‏
تیر آغاز شد و با یک تیر پایان پذیرفت . در روز عاشورا ، اولین تیر را
عمر سعد پرتاب کرد ، و بعد گفت به امیر خبر بدهید که اولین تیرانداز که‏
به طرف حسین تیر پرتاب کرد ، من بودم . بعد از آن بود که جنگ شروع شد

( امام حسین اصحابش را از اینکه آغازگر جنگ باشند ، نهی فرموده بود ) .

با یک تیر هم جنگ ، خاتمه پیدا کرد . اباعبدالله سوار اسب بودند و
خیلی خسته و جراحات زیاد برداشته و تقریبا توانائیهایشان رو به پایان‏
بود . تیری می‏آید و بر سینه حضرت می‏ نشیند و اباعبدالله از روی اسب به‏
روی زمین می‏افتد و در همان حال می‏فرماید :

« رضا بقضائک و تسلیما لامرک ، لا معبود سواک ،

یا غیاث المستغیثین »

 

منبع: کتاب حماسه حسینی




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/8/30 توسط زینب بانو

آنها که‏
توصیه کردند که عزای حسین ‏بن‏ علی ( علیهماالسلام ) باید زنده ‏بماند ، برای‏
این بوده که هدف حسین ‏بن‏ علی ( علیهماالسلام ) مقدس بود . حسین‏ بن‏ علی (
علیهماالسلام ) یک مکتب بوجود آورد ، می‏خواستند مکتبش زنده بماند .


هرگز نمونه‏ ای از یک مکتب عملی در دنیا پیدا نمی‏ کنید که نظیر مکتب‏
حسین‏ بن ‏علی ( علیهماالسلام ) باشد . اگر شما نمونه حسین ‏بن علی را پیدا
کردید ، آن وقت بگوئید چرا ما هر سال باید یاد او را تجدید کنیم ؟ !

نظیر آنچه که در حسین‏ بن ‏علی ( علیهماالسلام ) در حادثه عاشورا ، در آن‏
ابتلاء و مصیبت پیدا شد ، از توحید ، از جلوه ‏ایمان ، از جلوه‏ خداشناسی ،

از ایمان کامل به جان دیگر ، از رضا و تسلیم ، از صبر ، از مردانگی ، از
طمأنینه نفس ، از ثبات و استقامت ، از عزت و کرامت نفس ، از
آزادی خواهی و  آزادی طلبی، از اینکه در فکر انسانها باشد ، از اینکه در
خدمت انسانها باشد ، اگر در دنیا نمونه‏ ای پیدا کردید ،

آن وقت بگوئید چرا ما نام حسین ‏بن ‏علی ( علیهماالسلام ) را زنده کنیم ؟ ( بدیل ندارد ، مثل‏
ندارد ) زنده کردن نام و نهضت او برای این است که پرتوی از روح حسین‏بن‏
علی بر روح ما و شما بتابد .

اگر اشکی که ما برای او می ‏ریزیم ، در مسیر هماهنگی روح ما باشد ،

پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می ‏کند . اگر ذره ‏ای از همت او ،
ذره‏ای از غیرت او ، ذره ‏ای از حریت او ، ذره ‏ای از ایمان او ، ذره‏ ای از
تقوای او ، ذره ‏ای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری‏
شود ، آن اشک بی‏ نهایت قیمت دارد .

اگر گفتند باندازه بال مگس هم باشد
یک دنیا ارزش دارد ، باور کنید ! اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین (
علیه السّلام ) باشد ،

بلکه اشکی که برای عظمت حسین ( علیه السّلام ) باشد ، برای شخصیت حسین‏
( علیه السّلام ) باشد . اشکی که نشانه ‏ای از هماهنگی با حسین‏ بن علی ( علیهماالسلام )
و پیروی کردن از او باشد ، بله ، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد .

خواستند همیشه مردم ، این مکتب عملی را ببینند ، مشاهده کنند که‏
خاندان پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دلیل بر صدق و گواه خود پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) هستند . اگر
بگویند فلان مسلمان در جنگی که مثلا در روم یا در ایران کرد ،

ایمان و شهامت زیادی از خود نشان داد ، آنقدر دلیل بر حقانیت پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )
نیست تا بگویند فرزند پیغمبر چنین کرد . چون همیشه خاندان یک نفر از هر
کس دیگر سوءظن و بدگمانیش به او بیشتر است .

ولی اینکه خاندان پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را در نهایت صفا و ایمان می‏بینیم ، بهترین گواه بر صدق پیغمبر (
صلّی الله علیه و آله و سلّم ) است .

هیچ کس مانند علی علیه ‏السلام با پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نبوده ، با
پیغمبر ( صلِّی الله علیه و آله و سلّم ) بزرگ شده است .

هیچ کس مانند علی ( علیه السّلام) مؤمن به پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و فدائی او نیست . این خود اول دلیل بر صدق پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) است .
حسین ( علیه السّلام ) فرزند پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) است .

او وقتی ایمان خود را به تعلیمات‏ پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نشان می‏دهد ، پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) جلوه می‏کند ، پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) متجلی می‏شود . آن چیزهائی که بشر همیشه بزبان می‏آورد ولی در عمل او کمتردیده می‏شود در وجودحسین ( علیه السّلام ) دیده می‏شود .

چطور روح بشر این مقدار شکست ناپذیر می‏شود ؟

سبحان ‏الله ! بشر به کجا می ‏رسد ، روح بشر چقدر شکست ناپذیر باید باشد که‏
بدنش  قطعه قطعه می‏ شود ، جوانانش جلوی چشمش قلم‏ قلم می‏ شوند ، 

در منتهی‏ درجه تشنه می‏شود و حتی به آسمان که نگاه می‏کند ، بنظرش تیره ‏وتار است ،
خاندانش را می‏بیند که اسیر می ‏شوند ، هر چه داشته از دست داده است ولی‏
یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است .

هرگز روحش شکست نمی‏خورد .

شما یک چنین صحنه نمایشی از فضائل انسانیت در غیر حادثه کربلا نشان‏
دهید تا بجای کربلا از آن حادثه یاد کنیم . پس چنین حادثه ‏ای را باید زنده‏
نگهداریم .

منبع : حماسه حسینی




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/8/29 توسط زینب بانو

تحریف انواعی دارد که مهمترین آنها عبارت است از : تحریف لفظی و
تحریف معنوی . تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند ، مثلا
از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود ، و یا جمله‏ها
را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند ، یعنی در ظاهر و در لفظ
گفتار تصرف کنند .
تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی‏کنید ، لفظ همان است که‏
بوده ، ولی آن را طوری معنی می‏کنید که خلاف مقصد و مقصود گوینده است .
آن را طوری معنی می‏کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلی‏
گوینده .

یک وقت است که تحریف در یک سخن عادی است . مثل اینکه‏
دو نفر در نقل قول و گفتار یکدیگر تحریف کنند . یک وقت هم هست که‏
تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است ، مثل تحریف در شخصیتها .
شخصیتهایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است ، خلقشان برای مردم‏
نمونه است . مثلا کسی سخنی را به علی علیه السلام نسبت می‏دهد که نگفته‏
است ، یا مقصودش چیز دیگری بوده ، این خیلی خطرناک است . خلق و خوئی‏
را به پیغمبر ، به امام نسبت می‏دهد ، در صورتی که خلق او طور دیگری بوده‏
است . یا در یک حادثه بزرگ ، در یک حادثه تاریخی که از نظر اجتماع‏
یک سند اجتماعی و یک پشتوانه اخلاقی و تربیتی است ، تحریف بوجود
آوردند . این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناک است که تحریفات ،
چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد که موضوع عادی‏
نیستند .

 




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/8/29 توسط زینب بانو

پیش ازآن که سقراط را محاکمه کنند، از وی پرسیدند: «بزرگترین آرزویی که در دل داری چیست؟» وی پاسخ داد: «بزرگترین آرزوی من این است که به بالاترین مکان در آتن صعود کنم و با صدای بلند به مردم بگویم:
چرا با این حرص و و لع، بهترین و عزیزترین سال های عمر خود را به جمع آوری ثروت و عبادت طلا می گذرانید و عبادت طلا می گذرانید؛ در حالی که آن گونه که باید و شاید در تعلیم اطفالتان که مجبور هستید روزی ثروت خود را برای آنان باقی بگذارید، همّت نمی گمارید؟»

در جامعه معاصر، به ویژه در جوامع غربی، نظام خانواده از حالت سنّتی و پراکنده، به یک نظام واحد مرکزی تبدیل گشته است. در چنین نظامی، نقش والدین در اداره زندگی و تربیت فرزندان به شدّت کم رنگ شده و به جای آن انواع نهادهای اجتماعی، مددیاری، آموزشی و رسانه ای به تربیت نسل ها و هدایت افکار مشغول گشته اند.

دجّال آخرالزمان و ساحره قرن بیست و یک، با تک چشم جادویی اش، همه را سحر میکند. جام جهان نمایی که هر ثانیه، با هزاران رنگ و طرح و صدا، سر آدمی را گرم می کند. بچه ها، با صدای او از خواب بیدار می شوند و پای حرف هایش می خوابند. مادرها، موقع دیدن فیلم محبوبشان، دیگر حوصله بچه و سر وصدایش را ندارند. مردها با فوتبال هایش قرار ز کف می دهند و هیچ کس را نمی شناسند. تلویزیون، تیشه ای شده بر ریشه درخت رابطه بین اعضای خانوده؛ تیشه ای نامرئی، که ریشه های درخت رابطه و عاطفه را در کانون خانواده یکی یکی قطع می کند.

شاید آن دجّال وعده داده شده آخرالزمان را که یک چشم دارد و موهای بسیار و از هر مو آهنگی تولید می کند تا مردم را از خداوند دور نماید، بتوان بر همین رسانه های کنونی تطبیق داد که ابزار گسترش بندگان شیطان شده اند و مردمان را از آسمان دور می سازند و با انواع لذایذ دنیوی جذب می کنند... .

... حال پرسش اساسی این است که در عصر پر ترافیک تکنولوژی و موج های الکترونی، چه کسی صلاحیت بیش تری برای تربیت و رشد فرزندان ما را دارد؟ اعضای پر مهر و محبت خانواده، یا مهره های بی جان و رنگارنگ در چشم جادویی دجّال؟!

از امام نهم (علیه السلام) نقل شده است که حضرت فرمودند: «مَن أصغی إلی ناطقٍ فَقَد عَبَدَهُ فإن کان النّاطِقُ عنِ اللهِ فقد عَبَدَالله و إن کانَ النّاطِقُ یَنطِقُ عن لِسانِ إبلِیسَ فقد عَبَدَ إبلیسَ» هر کس به سخن سخنگوئی گوش فرا دهد به تحقیق عبد او شده، پس اگر سخنگو از جانب خدا باشد، به تحقیق بندگی خدا را نموده و اگر سخنگو از زبان شیطان سخن بگوید، به تحقیق بندگی شیطان را نموده است.

یکی از شایع ترین مکاتب امروزی در جهان غرب که در دنیای شرق و در بین مسلمانان نیز از طریق شبکه های ماهواره ای و سایت های اینترنتی نفوذ فراوانی یافته است، نهضت فمینیستی و آیین دروغین شیطان پرستی می باشد. اساسی ترین هدف این گروه ها و باندها، فروپاشی نهاد خانواده، ایجاد گسست فرهنگی بین نسل های گذشته و حال و آینده، تکثیر و تولید نسل های ناپاک و آلوده، ترویج شهوت پرستی و خطاکاری، استحاله فرهنگی در کارکرد زن و مرد و نظام خانواده و خانه داری و در یک کلام جانشین سازی «فرهنگ ابتذال» به جای «فرهنگ های اصیل اخلاقی» است.

منبع: خانواه و تربیت مهدوی، ص 39، آقاتهرانی و حیدری کاشانی



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/8/27 توسط زینب بانو
از یکی از بزرگان پرسیدم، اگر ذکر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را کم یا زیاد کنیم چه اتّفاقی می‌افتد؟ ایشان در پاسخ فرمودند:


تقیّد به آداب دینی

آداب دینی زمان‌بندی ویژه‌ای دارند، از این‌روی برای پدیدآوردن روحیّه زمان‌شناسی بسیار مؤثّر است. برای نمونه تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای تعقیبات نمازهای واجب سفارش شده است. تسبیحات حضرت زهرا(سلام الله علیها) افزون بر پاداش معنوی دو ویژگی مهمّ دارند که برای درمان ضعف اراده مؤثرند: نخست این که وقت آن ویژه است که هر روز 5 نوبت تکرار می‌شود و ویژگی دیگرش، تعداد معیّن و مقیّد آن است که 34 بار "الله اکبر"، 33 بار "الحمدلله"، و 33 بار "سبحان‌الله" است.

دقّت در انجام تسبیحات که با اراده انسان انجام شود، اراده ضعیف را تقویت می‌کند.

از یکی از بزرگان پرسیدم، اگر ذکر تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) را کم یا زیاد کنیم چه اتّفاقی می‌افتد؟ ایشان در پاسخ فرمودند: مثل این است که به شما بگویند اگر از فلان نقطه 34 قدم به سمت راست، بعد 3 قدم به سمت جلو و بعد 33 قدم به سمت چپ بروی و آن‌جا را حفر کنی، به گنجی ارزش مند می‌رسی! روشن است که اگر در هر کدام از مراحل، یک قدم اشتباه کنی و یا به عمد کم و یا زیاد کنی، هرگز به آن گنج نخواهی رسید.

تعبّد در اسلام جایگاه خاصی دارد و برای تنظیم ساختار ارادی انسان بسیار مؤثر است، زیرا فرد با آن که می‌تواند کلمه‌ای را کم و یا زیاد کند، با اراده خود به آنچه از دین رسیده است پای‌بند می‌شود و ذکر را همان گونه که در دین رسیده است ، به جای می آورد.

 پیشوایان دین نیز شاگردان خود را در فراگیری اذکار و اوراد آن‌چنان تربیت می‌کردند که بدون هرگونه افزونی و کاستی به ذکری که فرا می‌گیرند، پای‌بند باشند. برای نمونه شخصی از امام صادق (علیه السلام)پرسید در دوره آخرالزمان چه ذکری بگوئیم؟ امام فرمود: «یا مُقَلِّبَ القُلوب! ثَبِّتْ قَلْبی عَلی دینِک»؛ او در حضور امام گفت: «یا مُقَلِّبَ القلوبِ! وَ الأبصارِ ثَبِّتْ قَلْبی عَلی دینِک»؛ امام فرمود: خداوند مقلّب‌القلوب و الابصار هست ولی همان ذکری را که گفتم بگو! این ذکر اثر دیگری دارد.1

ادعیه و اذکار و به ویژه تسبیحات حضرت زهرا (سلام الله علیها) در تقویت اراده بسیار مؤثّرند2 و تقیّد به قرائت قرآن هر روز نیز برای بهره‌مندی از زمان مؤثّر خواهد بود.

----------------

پی نوشت ها:

 1.  بحارالانوار، ج 52، ص 148.
 2. تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، از ارزشمندترین اذکاری است که هدیه حضرت خاتم انبیاء (صلوات الله علیه و آله) به دختر گرامی شان می باشد. تأکید است که قبل از زیارت حضرات معصومین (علیهم السلام) و نیز پس از انجام هر نماز به آن مبادرت ورزند.

 

منبع : پایگاه اطلاع رسانی حجة الاسلام آقاتهرانی

 




برچسب‌ها: صالحه بانو
نوشته شده در تاریخ شنبه 91/8/27 توسط زینب بانو

http://img.tebyan.net/big/1391/08/20121114134931917_moharram-10.jpg

 

عاشقان کم کم به شور و التهاب افتاده اند
باز نزدیک محرم در شتاب افتاده اند
مجمر و اسپند و بیرق را فراهم کرده اند
فکر چای روضه و قند و گلاب افتاده اند

کودکان را در میان کوی و برزن دیده ای؟

در بنای تکیه ها از خورد و خواب افتاده اند
این فراخوان محرم مرزها را هم شکست
ارمنی ها در پی اجر و ثواب افتاده اند

مقدم هر ناشناسی را غنیمت بشمریم

چون شماری در مسیر انتخاب افتاده اند
میزبان زهرا که باشد نان به هر کس می رسد
دانه ها کم کم به زیر آسیاب افتاده اند


شعر از: کاظم بهمنی

 

 

 



نوشته شده در تاریخ شنبه 91/8/27 توسط زینب بانو

______________________________

____________________

جایی نداشتیم اگر این روضه ها نبود

عشقی نبود اگر غم کرب و بلا نبود

 

از دستمال اشک تو خونابه میچکد

آقا مگر به زخم دو چشمت دوا نبود ؟

 

من را کسی به قدر دو گندم نمیخرید

این چشم اگر به خیمه تان آشنا نبود

 

بر ما ز آبروی خودت خرج کرده ای

ای وای اگر که لطف نگاه شما نبود

 

از ما مگیر یک نفس این یا حسین را

آقا حسین گفتن ما دست ما نبود

 

ما با لباس نوکری اش زنده مانده ایم

عمری نبود اگر غم ارباب ما نبود

________________

__________________________



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/8/26 توسط زینب بانو



شبهای ماتم آمد ،‌اقا سرت سلامت
بوی محرم آمد ،‌آقا سرت سلامت

شال عزا که بستی  قلب مرا شکستی
یعنی محرم آمد ،‌آقا سرت سلامت

آورده مادرم بازپیراهن عزا را
بزمی فراهم آمد ، آقا سرت سلامت

اصغر اگر بخوابد ،‌دلشوره با رباب است
آن وعده کم کم آمد ،‌آقا سرت سلامت

چشم انتظار امدنت ماندیم تا بسوزیم
گفتی که خواهم آمد ،‌آقا سرت سلامت


 



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/8/25 توسط زینب بانو


جان زکف رفته وازدل، نفسی می آید

این نفس هم ،به تمنای کسی می آید

خبرازمرغ دلم نیست ،ولی می شنوم

ناله ی پر اثری کز قفسی می آید

یارب این ناله ی جانسوز مگرازدل ماست

یا ازاین قافله ،بانگ جرسی می آید

تند ،ای قافله سالار،مران محمل را

که به دنبال تو، وامانده کسی می آید

 



نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 91/8/25 توسط زینب بانو
   1   2      >
طراح قالب : { معبرسایبری فندرسک}