سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیج دُرّة الصّدف
 
«زنِ بسیجى ، عاشقِ استقلال ملى، غرور ملى و با افتخارات ملى در تأمین منافع ملى ست

نخستین چرخ خیاطی وارد شده به ایران، چرخ خیاطی سینگر بود که در زمان مظفرالدین شاه وارد ایران شد. بعد از آن تا سال‌های طولانی بازار ایران در تسخیر چرخ خیاطی‌های خارجی قرار داشت و به تدریج با قدرت یافتن ژاپن در عرصه اقتصاد محصولات این کشور به ویژه چرخ خیاطی در میان بازار و مردم ایران جا باز کرد و مورد استقبال زنان و مردان خیاط ایران قرار گرفت.

تا اینکه نخستین کارخانه تولید چرخ خیاطی در ایران از سوی سید محمدجعفر سبزواری در سال 1359 با نام کاچیران تاسیس شد.
این شرکت با خریداری تمامی تجهیزات و ماشین آلات خود از کشور آلمان توانست به سرعت خطوط خود را راه اندازی کند و در سال 1370 نخستین محصولات خود را به بازار عرضه کند.

این شرکت پس از دریافت تکنولوژی از فاف آلمان مدرن ترین ماشین آلات تولیدی این رشته را انتخاب و بعد از ورود آنها به ایران شروع به تولید کرد.

در حال حاضر بیش از 30 مدل چرخ خیاطی نیولایف، یاسمین و ژانینا با کارایی و با قیمت‌های متفاوت در داخل کشور تولید و به بازارهای داخلی و خارجی عرضه می شود.
این شرکت توانست با ارائه انواع چرخ  خیاطی‌های جدید با قیمت‌های ارزان تر از مدل‌های مشابه خارجی در دهه 70 خورشیدی به تدریج بازار را در اختیار خود بگیرد و شاید برای نخستین بار کالایی ایرانی کالای رقیب ژاپنی خود را در بازار ایران به زانو درآورد

استقبال مصرف کنندگان طی سال‌های اخیر موجب شده تا محصولات این شرکت بیش از90 درصدبازارمصرف داخلی را به خود اختصاص دهد و با توجه به خدمات پس از فروش گسترده، ضمانت نامه ‌ای دوساله و آموزش رایگان همچنین تامین قطعات یدکی فراوان محصولات این شرکت موردتوجه خریداران بسیاری است.

هم‌اکنون اگرچه نزدیک به یک سال  از ترور سید محمد جعفر سبزواری مدیر عامل شرکت کاچیران از سوی تروریست‌ها در کشور عراق می‌گذرد ولی این شرکت توانسته با تلاش شبانه روزی بازارهای صادراتی بزرگی را نصیب خود کند.
منبع : گروه اینترنتی رهروان ولایت


نوشته شده در تاریخ جمعه 91/4/30 توسط زینب بانو
حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی با دفاع از مسئله تفکیک جنسیتی در دانشگاه‌ها، تحقق این موضوع را مثبت ارزیابی کرد. وی با حضور در اولین نشست هماهنگی تشکل‌های اسلامی دانشجویی دانشگاه‌های سراسر کشور در جمع دانشجویان و فعالین تشکل‌های دانشجویی سخنرانی کرد.

ایشان خطاب به فعالین دانشجویی گفت: سرمایه وجودی‌تان بسیار مهم است؛ چراکه حضرت علی نیز می‌فرمایند قیمت شما بهشت است، پس خود را ارزان نفروشید.

همچنین افزود: آیا می‌توانید به صراحت بگویید که هر چه دانشگاه‌ها در جامعه بیشتر باشند آن جامعه دین‌دار‌تر است؟ پس باید هم به خود سازی روی بیاورید و هم به پاک سازی و علم‌های بیهوده را از دانشگاه‌ها خارج کنیم.

وی سپس با اشاره به مسئله تفکیک جنسیتی دانشگاه‌ها گفت: در جلسه‌ای که با حضور مسئولان دانشگاه‌های دولتی و آزاد دعوت شدم، قرار شد در خصوص اسلامی کردن دانشگاه‌ها سخنرانی کنم.

قرائتی افزود: در آنجا گفتم آیا نمی‌توانید کاری کنید که به طور مثال دختر‌ها صبح درس بخوانند و پسرها بعد از ظهر و آیا لزومی دارد که دانشجویان ما در دانشگاه‌ها به صورت مختلط تحصیل کنند.

قرائتی با دفاع از مسئله تفکیک جنسیتی دانشگاه‌ها گفت: چرا این طور است که فرزندان ما در مقطع دبستان، راهنمایی و دبیرستان، به صورت مجزا تحصیل می‌کنند اما در مقطع دانشگاه که شهوت جوانان اوج می‌گیرد باید مختلط باشند.

وی با تاکید کار آمد بودن علم گفت: ما 4 نوع تجاوز داریم؛ تجاوز به مال، جان، ناموس، و آبرو اما به تحقیق می‌توانیم بگوییم که بیشترین تجاوز به آبروی مردم شکل می‌گیرد اما هیچ حقوقدانی برای این مسئله قانونی وضع نکرده است.

قرائتی خطاب به تشکل‌های دانشجویی گفت: قرآن و نماز را محور کارهای قرار دهیم و حتی فعالیت‌های سیاسی‌تان را نیز با محوریت قرآن انجام دهید؛ در بخش‌های فرهنگی نیز توجه خودتان را به کارهای ماندگار معطوف کنید.

وی با تاکید بر وجود عیب‌ها و نواقص مختلف احتمالی در نظام اسلامی گفت: توجیه کردن این عیب‌ها نوعی حماقت است و تضعیف کردن نظام نیز قطعا جنایت است اما وظیفه و رسالت شما فعالین دانشجویی تکمیل نواقص و عیب‌ها است.

قرائتی با اشاره به انتخابات تشکل‌ها و حتی انتخابات کشوری گفت: کسی که می‌بیند فرد با ارزش و بالاتری وجود دارد اما از فرد بی ارزش‌ترین حمایت می‌کند و او را انتخاب می‌کند؛ به خدا مومنین و به پیغمبر خدا خیانت کرده است.

وی در پایان با اشاره به مسئله ازدواج دانشجویان گفت: انسان‌ها از دو ناحیه مهم غفلت و شهوت ضربه می‌خورند که دوای غفلت نماز است و دوای شهوت ازدواج است و لذا باید هموار سازی ازدواج دانشجویان اقدامات موثری را انجام دهیم.



نوشته شده در تاریخ جمعه 91/4/30 توسط زینب بانو

 


شبکه پویا پنجره‌ای به دنیای کودکان
جام جم آنلاین: با آغاز به کار پخش آزمایشی شبکه‌ انیمیشن از حدود دو هفته پیش، قدم بزرگی برای گسترش شبکه‌های تخصصی در ایران برداشته شد. این شبکه دوازدهم تیرماه به صورت آزمایشی پخش دیجیتال خود را آغاز کرد و از طریق دستگاه ست‌تاپ باکس و تلویزیون‌های دیجیتال قابل‌دریافت است.

شبکه پویا نمایی که هدیه رسانه ملی به کودکان و نوجوانان عزیز کشور و خانواده های آنان است با پخش 5 ساعت برنامه در روز ، کار خود را آغاز کرده که در آینده بر مدت زمان برنامه های آن افزوده خواهد شد . در صورت تامین اعتبارات لازم و همکاری مسئولان استانی به تدریج شبکه های ورزش و پویا نمایی علاوه بر 16 شبکه قبلی ، در استان های مختلف قابل دریافت خواهد بود .



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/28 توسط زینب بانو
______________________________________
خبرگزاری فارس: وقتی باکری فکر کرد همت یک ساواکی است
به گزارش گروه «حماسه و مقاومت» خبرگزاری فارس، خاطرات شیرین در روزگاران دفاع مقدس هم برای رزمندگان و هم برای ما که پس از سال‌ها آنها را مرور می‌کنیم، شیرینی دلپذیر و جان و روح می‌نشیند. این متن نیز یکی از همان رویدادهاست:

 

مهدی باکری به ساعتش نگاه کرد. سه ساعت از قرارش با حمید (برادرش) می‏گذشت؛ اما هنوز او نیامده بود. دلش شور می‏زد. دعا می‏کرد که حمید گیر مأموران مرزی نیفتاده باشد. آخرین نامه‏ای را که حمید از طریق یکی از دوستانش فرستاده بود، در آورد و دوباره خواند:

مهدی جان، سلام. حالت چطوره؟ از آخرین دیدارمان یک ماه می‏گذرد. حال من خوبه و شرمنده تو هستم. تو با آنکه خدمت نظام وظیفه‏ات را انجام می‏دهی، اما خرج تحصیل مرا می‏دهی، آن هم در یک کشور خارجی! من در شهر «آخن» آلمان تحصیل می‏کنم. مهدی جان! حالا که شعله‏های انقلاب آتش به خرمن رژیم پوک شاهنشاهی زده، دیگر طاقت ماندن در اینجا را ندارم. این بار که به سوریه می‏آیم و با توشه‏ای مهم قاچاقی به ایران باز می‏گردم. موعد دیدار ما، صبح روز هیجدهم آذر ماه در همان جایی که می‏دانی! قربانت برادرت حمید باکری!

 

مهدی سیاهی کسی را دید که از دور می‏آمد. از تپه سرازیر شد. دوید. حمید، عرق‏ریزان با دو کوله بزرگ بر دوش می‏آمد. به هم رسیدند. حمید، کوله‏ها را بر زمین گذاشت و همان‌جا از خستگی بر زمین نشست. مهدی بغلش کرد، شانه‏هایش را مالید و پرسید: چی شده حمید، زهوارت در رفته؟!

حمید که نفس‌نفس می‏زد به خنده افتاد و گفت: شانس آوردم، کم مانده بود گیر ساواکی‏ها بیفتم.

ـ چی، ساواکی‏ها؟

ـ آره. بیا تا در راه برایت تعریف کنم.

حمید بلند شد. مهدی یکی از کوله‏ها را برداشت. از سنگینی کوله، بدنش تاب برداشت. به طرف قاطر کرایه‏ای که مهدی آورده بود رفتند و کوله‏ها را روی قاطر سوار کردند. بعد حمید گفت: از سوریه که سوار اتوبوس شدم، چشمم به یک مرد جوان لاغر و چشم درشت افتاد که بهم خیره شده بود. یکریز مرا می‏پایید. اول توجهی بهش نکردم؛ اما نزدیکی مرز ایران دیدم این‌طور نمی‏شود. راستش کمی ترسیدم. فکری شدم که نکند ساواکی باشد. نزدیک مرز اتوبوس جلوی یک رستوران ترمز کرد. منم آهسته بار و بندیلم را برداشتم و دور از چشم دیگران زدم به چاک و تا اینجا یک نفس آمدم.

ـ حالا ببینم بارت چی هست که اینقدر سنگینه؟

ـ سلاح و مهمات!

ـ خیلی خوب شد. با اینها می‏توانیم حسابی جلوی ساواکی‏ها در بیاییم. حمید روی قاطر پرید. مهدی افسار قاطر را کشید و به سمت روستا راهی شدند.

?

حمید گفت: آخر من بروم جلسه چه بگویم؟

مهدی خندید و گفت: باز شروع شد. گفتم که قراره فرماندهان لشکرهای سپاه و ارتش دور هم جمع بشوند و برای عملیات آینده برنامه‏ریزی کنند. ناسلامتی تو معاون من هستی. باید جور مرا بکشی. نگران نباش. رییس جلسه برادر همّت، فرمانده لشکر محمّدرسول اللّه(ص) است. با او هم آشنا می‏شوی.

حمید لبخندزنان گفت: باشد. بزرگ‌تری گفته‏اند و کوچک‌تری!

مهدی، حمید را هل داد بیرون. حمید سوار موتور تریل شد و به سوی قرارگاه رفت.

حمید بیشتر فرماندهان را می‏شناخت. در گوشه‏ای پیش حسین خرازی نشست و گفت: حاج حسین! پس این حاج همّت کجاست؟

ـ هر جا باشد الان سر و کلّه‏اش پیدا می‏شود.

در اتاق به صدا در آمد و همت وارد اتاق جلسه شد. همه بلند شدند. حاج همت با فرماندهان دست داد و احوالپرسی کرد. چشمان حمید با دیدن او از تعجب گرد شد. همت به حمید رسید. چشمش به حمید که افتاد، اول کمی نگاهش کرد، بعد او هم مات و مبهوت بر جا ماند. هر دو چند لحظه‏ای به هم خیره ماندند؛ بعد لبانشان کش آمد و همدیگر را بغل کردند. خرازی پرسید: چی شد آقا حمید، تو که حاج همت را نمی‏شناختی؟

حمید خندید و جواب نداد. آخر جلسه بود که مهدی رسید سلام کرد و کنار حمید نشست. اما دید که حمید و همت هر چند لحظه به هم نگاه می‏کنند و زیر بُلکی می‏خندند. تعجب کرد. نمی‏دانست آن دو به چه می‏خندند.

جلسه تمام شد. همت به سوی حمید و مهدی آمد. مهدی پرسید: شما دو نفر به چی می‏خندید؟

حمید خنده‏ کنان گفت: آقامهدی، ماجرای آمدنم از ترکیه به ایران یادت هست؟ همان موقع را که گفتم یک ساواکی تعقیب‏ام می‏کرد؟

مهدی چینی به پیشانی انداخت و بعد از لحظه‏ای گفت: آهان، یادم آمد...خُب منظور؟

حمید دست بر شانه همت گذاشت و گفت: آن ساواکی، ایشان بودند!

مهدی جا خورد. همت خندید و گفت: اتفاقاً من هم خیال می‏کردم شما ساواکی هستید و دارید مرا تعقیب می‏کنید. به خاطر همین، از رستوران نزدیک مرز، پیاده به طرف مرز ایران فرار کردم!

مهدی خندید و گفت: بنده‏های خدا، الکی الکی کلّی پیاده راه رفتید. اما خودمانیم. قیافه هر دویتان به ساواکی‏ها می‏خورد!

خنده آنها فضای قرارگاه کربلا را پر کرد.

*داوود امیریان

 

 

_________________________



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/4/27 توسط زینب بانو

_______________________________________________

 

بنیاد ملی «مد و لباس ایرانی - اسلامی» گشایش یافت

 

ایران پایتخت مدلها و الگوهای لباس اسلامی

خبرگزاری فارس: بنیاد ملی مد و لباس ایرانی و اسلامی با حضور وزیر ارشاد و برخی از اعضای کارگروه ساماندهی مد و لباس در معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گشایش یافت.

سید محمد حسینی در گفت‌وگو با خبرنگار جامعه فارس اظهار داشت: با تشکیل بنیاد مد و لباس حمایت ها به شکل گسترده تری پیگیری می‌شود و ما بخشی از هزینه‌های طراحانی را که ایده‌های آنها با الگوهای ایرانی و اسلامی همخوانی داشته باشد تامین خواهیم کرد.

وزیر ارشاد درباره عدم عرضه طرح‌های ارائه شده توسط طراحان لباس‌ها در بازار عرضه و تولید گفت:‌طرح‌های ما در نمایشگاه هایی که تا به حال برگزار کردیم با استقبال خوبی مواجه شده

 

112

 

کیوان سهرابی؛ مدیراجرایی کارگروه ساماندهی مد و لباس در گفت‌وگو با خبرنگار جامعه فارس گفت: کارگروه ساماندهی مطالبات که منجر به تشکیل کارگروهی شد با توجه به شرح وظایف سایر سازمان‌ها و عملکرد آنها آنچنان موفق نبوده از این رو بنیاد ملی مد و لباس به منظور تحقق اهداف کارگروه ساماندهی مد و لباس گشایش یافت.

وی افزود: ساختار سازمانی بنیاد مد و لباس اسلامی و ایرانی در شورای فرهنگ عمومی تثبیت شده و تمام اعضاء کارگروه مد و لباس به همراه تعداد دیگری از کارشناسان شکل می‌گیرد که در آن اعضاء وزارتخانه‌ها و بخش‌های خصوصی حضور خواهند داشت.

 

 

 

____________________________



نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/4/27 توسط زینب بانو

 

 

دیدیم شیطان صفتان، برای پاکی قلب معصوم خواهران و برادرانمان نقشه ها کشیده اند

دیدیم قبح گناه می ریزند و بی حیایی را ترویج میکنند

دیدیم به اسم آزادی جسم، انسانیت را به اسارت می کشند تا حیوان بسازند

دیدیم عمق نگاه ها را کوتاه می کنند تا بالا را از یاد همه ببرند

دیدیم عرفان کاذب را تبلیغ می کنند؛ دین بدون تکلیف را، تا به عکسی در آب از ماه محروم سازند

دیدیم چادر را نشانه گرفته اند

دریغمان آمد نگوییم از لذت بی نهایت این انتخاب خدایی

دریغمان آمد نگوییم از زیبایی بی نهایت وقار

دریغمان آمد نگوییم که یک بار امتحان کنید لذت باخدا بودن را، برای خدا انتخاب کردن را، تیر چشم شیطان شدن را، مجاهد راه خدا بودن در جهاد اکبر را

ای کاش همه بگویند




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط زینب بانو

تبیان زنجان

 

دوباره با حضور تو چو آفتاب می شوم

در آسمان زندگی چنان شهاب می شوم

به سمت سبز عشق تو دلم پرنده می شود

ومن به شوق پر زدن چه پرشتاب میشوم

بیا که عطر بودنت مرا بهار می کند

بیا که با سلام تو چو آفتاب می شوم

بدون نام سبز تو در این عبور ناگهان

به روی بغض جاده ها چنان سراب می شوم

تو معنی سرودنی تو شعر خوب بودنی

ومن به اعتماد تو چو شعر ناب می شوم

اگر تو بامنی بدان که با تو آسمانی ام

اگر کویر با تو من سرود آب می شوم

مرا بخوان به سوی خود که تا همیشه گل دهم

که من فدای تو ای « حجاب » می شوم

فاطمه وکیلی

 

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط زینب بانو

دختربا نازبه خداگفت:

چطور زیبا می آفرینی ام و انتظار داری خود را برای همگان جلوه گر نکنم؟


خدا گفت:زیبای من!تو را فقط برای خودم آفریدم


دخترک،پشت چشمی نازک کرد و گفت:خدا که بخل نمی ورزد،بگذار آزاد باشم


*
خدا چادر را به دخترک هدیه داد*

دخترک با بغض گفت:با این؟اینطور که محدودترم.اصلا می خواهی زندانی ام کنی؟یعنی اسیر این چادر مشکی شوم ؟؟؟؟


خدا قاطع جواب داد:بدون چادر،اسیر نگاه های آلوده خواهی شد
...
هر چیز قیمتی را که در دسترس همه نمی گذارند.تو جواهری

دخترک با غم گفت:آخر...آخر،آنوقت دیگر کسی مرا دوست نخواهد داشت
.
نه نگاهی به سمت من خواهد آمد و نه کسی به من توجه میکند خدا عاشقانه جواب داد:من خریدار توام!
منم که زود راضی می شوم و نامم سریع الرضاست.

آدمیانند و هزاران نوع سلیقه!هرطور که بپوشی و بیارایی،باز هم از تو راضی نمی شوند
!
اصلا مگر تو فقیر نگاه مردمی؟آن نگاه ها مصدومت میکند

*
دخترک آرزویش را به خدا گفته بود و می خواست چونان فرشته ای محبوب جلوه کند*

خدا با لطف جوابش را داد:دخترک قشنگ
!
وقتی با عفاف و حجابت در میان گرگان قدم بر میداری،فرشته ای

دخترک،زبان دور دهان چرخانید و گفت
:
مگر خودت زیبایی را دوست نداری؟اینطور ساده که نمی شود!
می خواهم جذاب تر شوم و خریدنی

«
مدادشمعی سرخش را برداشت و دو لبه ی دهانش را قرمز کرد.
ماژیک مشکی به دست گرفت و دور چشم هایش کشید و بعد هم چون برف سپید جلوه می نمود.
آبشاری از گیسوانش را هدیه داد به نگاه ها،"مفت و رایگان
دخترک چون عروسکی در بازار دنیا،پشت ویترین خیابان خود را به نمایش که نه،به فروش گذاشت.

برچسبی روی هر نگاه دخترک به چشم می خورد:"حراج شد".حراج شد

و هرکس رد میشد میگفت
:
آن چیز که حراج شود حتما ارزش و قیمتی نداردو و همگان ردشدند و هیچ کس نخریدش
.


منبع : اسک دین



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط زینب بانو

 

پیام های اجلاس زنان و بیداری اسلامی

پیام های اجلاس زنان و بیداری اسلامی

زنان در تحولات بیداری اسلامی همچون پیروزی انقلاب اسلامی نقش دارند. زنان ایرانی در تمامی مراحل پیروزی انقلاب اسلامی به روشنی بیان کردند که زن مسلمان ایرانی در تمام عرصه های انقلاب حضور دارد و نقش بسیار مهم و تأثیرگذار زنان در پیروزی انقلاب اسلامی غیرقابل انکار و ستودنی است. مقام معظم رهبری در فرمایشات خود زنان را سرباز خط مقدم انقلاب اسلامی ایران می­دانند و معتقدند اگر زنان با انقلاب سازگار نبودند و انقلاب را نمی­پذیرفتند و به آن باور نداشتند، انقلاب واقع نمی­شد، و نیمی از گروه انقلابیون مستقیما در میدان نبودند


بنابراین یکی از پیام­های اجلاس حاضر را می­توان اهمیت حضور فعال زنان مسلمان و نقش آن در به ثمر رساندن اهداف انقلاب­ها دانست.

 

 

نقش برجست? زنان در به میدان مبارزه آوردن اعضای خانواده نیز از دیگر محورهای مورد توجه در موضوع زنان و بیداری اسلامی است. مقام معظم رهبری در فرمایشات خود به این نقش زنان در پیروزی انقلاب اسلامی ایران اشاره نموده­اند: "نقش اجتماعات زنان در پیروزی انقلاب به احتمال زیاد از اجتماعات مخصوص مردان بیشتر بود. یعنی حضور زنان در مبارزات عمومی و سیاسی نقش چندگانه داشت. مرد یک نفر بود و خودش می­آمد در مبارزات یا در اجتماعات و راهپیمایی­ها شرکت می­کرد، همین و بس


اما وقتی زن خانه، خود را در مبارزه سهیم می­دانست و وارد میدان می­شد، در واقع خانه­ای را که در آن مرد و زن و فرزندان هستند، به صحنه می­آورد و خانواده­ای را در میدان مبارزه حاضر می­کرد. در دوران مبارزات ضد رژیم طاغوت در ایران، خیلی­ها در میدان مبارزه بودند، ولی زنان آن­ها نگذاشتند که آن­ها مبارزه را ادامه دهند، به خاطر این که طاقت نداشتند سختی­های مبارزه را تحمل کنند، گذشت هم نداشتند. خیلی­ها هم به عکس، شوهران خود را به ایستادگی در راه مبارزه تشویق می­کردند، آن­ها را کمک می­کردند و برای آن­ها تقویت و پشتیبانی روحی می­آفریدند. در سال 56 و 57، آن روزی که خیابان­ها و کوچه­ها از اجتماعات مردم پر شده بود، زنان در فرستادن همسران و فرزندان خودشان به میدان­های مبارزه و تظاهرات نقش حیاتی داشتند"


بنابراین اهمیت نقش زنان در تربیت و تشویق نیروهای مبارز و انقلابی را می­توان از دیگر پیام­های اجلاس حاضر دانست.

 

منبع : الصّحوة الاسلامیة




نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط زینب بانو

شاید کمتر کسی تصور میکرد اینهایی که آمده اند این گونه عاشق رهبرمان باشند

عصر نخستین روز اجلاس بین المللی زنان و بیداری اسلامی بود که ناگهان شور و شوق گوشه ای از سالن اجلاس رافرا گرفت و قسمتی را پر کرد از هیاهوی اشک و لبخند شوق... و نجوای صلواتی که فضا را معنوی تر کرده

 

عکسهای بارانی

 

عکس آقا بود که بین میهمانان تقسیم میشد عده ای از شوق نمیدانستند که چه کنند و عده ای هم عکس را در آغوش می کشیدند و می گریستند

 

 

و دراین میان عدسی دوربین ها بود که برق نگاه اشک آلود و لبخند پر شور برخی دیگر را شکار می کردند

منبع : الصّحوة  الاسلامیة(بیداری اسلامی)



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/4/21 توسط زینب بانو
   1   2      >
طراح قالب : { معبرسایبری فندرسک}