سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیج دُرّة الصّدف
 
«زنِ بسیجى ، عاشقِ استقلال ملى، غرور ملى و با افتخارات ملى در تأمین منافع ملى ست
http://yazahra114.persiangig.com/image/yazahra135.jpg
خبرگزاری فارس: دعا برای فرج امام عصر(عج) دعا برای همه بشریت است
آیت‌الله صافی‌گلپایگانی:

دعا برای فرج امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشّریف) دعا برای همه بشریت است

 دعا برای آن حضرت و برای تعجیل در ظهور، دعا برای همه بشریت، برای همه طوائف و قبایل و اقویاء و ضعفاء، عالم و جاهل، فقیر و غنی است.

http://hadinet.ir/i/attachments/1/1324487802438436_large.jpgدعا برای آن حضرت و برای تعجیل در ظهور، دعا برای همه بشریت، برای همه طوائف و قبایل و اقویاء و ضعفاء، عالم و جاهل، فقیر و غنی است.

ظهور آن حضرت و تعجیل در امر فرج آن یگانه خلیفه الهی و خلف یکتای همه انبیاء مرسلین و ائمه طاهرین، نجات همگان از جهالت و ضلالت و گمراهی از ظلم و جور است.


http://www.alvadossadegh.com/fa/images/stories/Pic-Gallery/000%209.jpg

 

دعا برای آن حضرت دعا برای هر موجودی از جن و انس و ملائکه است. فرج آن حضرت، فرج همه انبیاء و اولیاء و شیفتگان عدالت، علم، آگاهی، بیداری، امنیت و آسایش است.

امید است در اثر دعاهای مؤمنین و اصرار آنها بر دعا برای تعجیل فرج، اسباب فرج آن حضرت فراهم شود.


http://www.askquran.ir/attachment.php?attachmentid=24189




برچسب‌ها: اخلاق و معرفت
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/4/18 توسط زینب بانو

http://mrfba.persiangig.com/image/%D8%A7%DA%98%D8%AF%D9%87%D8%A72.JPG

سرّ هفت خوان رستم (حضرت علامه حسن زاده آملی)

خوان اوّل: در راه جایی آسایید و به خواب رفت شرزه شیری آهنگ وی کرد و رخش شیر را هلاک کرد، چون رستم بیدار شد دید که به همّت رخش از شرّ شیر رهایی یافت و همی خداوند جهان را شکر کرد.

خوان دوم: پس از آن به راه افتاد و به بیابانی بی‌آب رسید و گرمایی سخت بود که نزدیک بود تهمتن و رخش از تشنگی هلاک شوند آنقدر به درگاه خداوند تضرّع و زاری کرد تا از رحمت خداوند میشی صحرایی پیدا شد و رستم در پی او رفت که به راهنمایی آن میش به چشمه آبی رسید و جان به سلامت بدر برد و خدا را شکر کرد.
خوان سوم: چون از آن چشمه سیراب شد و رخش را آب و شستشو داد عزم شکار کرد، گوری بیفکند و از گرسنگی هم نجات یافت و خواب آمد در کنار چشمه بخفت اژدهایی دژم که از دُم تا به دَم هشتاد گز بود و از هراس وی هیچ جانوری در آن بیابان نیارست پا گذارد پدیدار شد، رخش سم بر زمین کوفت و رستم بیدار شد و با اژدها در نبرد افتاد و رخش هم کمک کرد تا عاقبت سر از تن اژدها جدا ساخت و خدا را شکر کرد.

 

خوان سوم: چون از آن چشمه سیراب شد و رخش را آب و شستشو داد عزم شکار کرد، گوری بیفکند و از گرسنگی هم نجات یافت و خواب آمد در کنار چشمه بخفت اژدهایی دژم که از دُم تا به دَم هشتاد گز بود و از هراس وی هیچ جانوری در آن بیابان نیارست پا گذارد پدیدار شد، رخش سم بر زمین کوفت و رستم بیدار شد و با اژدها در نبرد افتاد و رخش هم کمک کرد تا عاقبت سر از تن اژدها جدا ساخت و خدا را شکر کرد.

خوان چهارم: پس از آن بر رخش سوار شد و به راه افتاد تا به چشمه‌ای و سبزه‌زاری رسید در کنار چشمه خوراکی‌ها و اسباب عیش فراهم دید از خوراکی‌ها بخورد و رود در دست بگرفت و بنواخت، زنی جادو همینکه آواز سرود شنید حاضر شد که رخ خود را بسان بهار آراسته بود، رستم به ستایش خداوند لب گشود. آن زن همین که نام خدا را شنود رنگ وی برگشت و سیاه شد و رو برگردانید. رستم در حال کمند بینداخت و جادو را به بند آورد و گفت تو کیستی که آنچنان بودی و اینک نام خدا را شنیده‌ای این چنین سیاه گشته‌ای باید آنچنان که هستی خویش را به من بنمایی، رستم دید آن زن جادو به شکل گنده پیری بدر آمد، فی‌الحال خنجر کشید و آن جادو را دو نیم کرد و از آسیب وی ایمن بماند و خدا را شکر کرد.
خوان پنجم: پس از آن رستم به راه افتاد تا به دشتی خرّم رسید و رخش را به چرا رها کرد و خود بیاسایید، دشتبان آمد و دید رخش در سبزه‌زار است و رستم در خواب، با خشم هر چه بیشتر بسوی رستم آمد و چوبدستی که در دست داشت بر پای رستم زد و با او پرخاش کرد که چرا اسب را در دشت و سبزه‌زار رها کردی‌؟ رستم چیزی نگفت ولی برخاست و دو گوش دشتبان را بگرفت و هر دو را از بیخ برکند و به دست دشتبان داد و باز دوباره بخفت. بیچاره دشتبان با دو گوش کنده و خون از دو جانب سر روان شکایت به اولاد برد، اولاد دیوی سهمگین بود که در آن مرز و بوم بزرگ همه بود، اولاد چون آن بدید با سپاه خود بسوی رستم آمد و پس از نبرد لشکر اولاد شکست خورد و رو به گریز نهاد و اولاد نیز گزیری جز گریز ندید رستم به دنبالش رخش دوانید تا کمند بینداخت و اولاد را در کمند گرفت و او را از اسب به زمین افکند و بدو گفت اگر خواهی خون تو را نریزم و تو را در این سرزمین شاه کنم باید بنمایی که دیو سپید، کاوس شاه را کجا در بند کرده است؟ اولاد بپذیرفت و با رستم به راه افتاد.
خوان ششم: در اثنای راه ارژنگ دیو- که وی و پولاد از پهلوانان و پیروان دیو سپید بودند، و ارژنگ دیو از دیگر دیوان دلیرتر و سالارشان بود- در فرا راه رستم با وی به نبرد برخاست، و سرانجام در دست رستم به خواری کشته شده است، و دیگر دیوان چون سالارشان را چنان دیدند رو به فرار نهادند.
خوان هفتم: رستم با اولاد چون به شهری که کاوس شاه گرفتار بود وارد شدند، رخش رستم شیهه‌ای چون رعد برآورد، کاوس چون شیهة رخش بشنید دریافت که رستم به شهر وارد شد بسیار خوشحال گردید و به یارانش گفت اندوه و گرفتاری ما بسر آمد، رستم در نزد وی آمد و همه سر فراز و سربلند شدند، کاوس شاه به رستم گفت باید کاری شود که دیوان نفهمند وگرنه انجمن کنند و رنجهای تو بی?بر شود اکنون دیو سپید که بزرگ دیوان است در فلان غار است و بی‌خبر است باید کار او را بسازی. پس رستم بسوی آن غار رهسپار شد غاری چون دوزخ بدید در آن وارد شد و با دیو سپید بسیار بجنگید و عاقبت بر وی چیره شد و وی را بر زمین زد و جگرش را از نهادش بدر آورد و دیوان دیگر همینکه این واقعه را بدیدند رو به هزیمت گذاشتند. رستم جای پاکی طلب کرد و سر و رو بشست و به درگاه خداوند نیایش و ستایش کرد و سپس بسوی کاوس شاه آمد و کاوس وی را آفرین گفت.
آیا مقصود از داستان هفتخوان همین صورت ظاهر است یا شرح حال ما است که تا آفرین بشنویم باید با جادوها و دیوهای رهزن نبرد کنیم که جهاد نفس است. دیدی که در خوان سوم اژدها را کشت

و دیدی که در خوان چهارم همین که زن جادو نام خدا را شنید روی او سیاه شد با اینکه در آغاز برای فریفتن با رخساری آراسته هویدا شد. دیدی که چگونه نام خدا را شنید رو برگردانید. در تفسیر سورة مبارکة قل اعوذ برب الناس به عرض رساندم که خنّاس صفت دیو وسواس است که تا یاد خداوند متعال در بیت‌المعمور قلب ذاکر نزول اجلال فرمود و نام شریفش به زبان آمد دیو وسواس بازپس شود و خود را کنار می‌کشد و رو برمی‌گرداند وگرنه چون ابن عرس و مار که مضمون روایات است قلب را به دهن می‌کشد اعاذنا الله تعالى منه. پس هیچگاه دیو وسواس بر دل مراقب و حاضر دست نمی‌یابد. خداوند متعال توفیق مراقبت که کشیک نفس کشیدن است مرحمت بفرماید.


آری باید رستم بود (بلکه بالاتر از رستم که جهاد با نفس جهاد اکبر است) و با دیوان و جادوان جنگید و از هفتخوان درگذشت تا نفس مطمئنه گردد و به خطاب ارجعی الی ربک راضیة مرضیه مشرف شود و به قول عارف معروف جناب مجدود بن آدم سنایی – علیه الرحمه -:

عروس حضرت قرآن نقاب آنگه براندازد         

که دارالملک ایمان را مجرّد بیند از غوغا

عجب نبودگرازقرآن نصیبت نیست جزنقشی      

که از خورشید جز گرمی نبیند چشم نابینا

منبع:تجلی اعظم




برچسب‌ها: اخلاق و معرفت
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 92/3/28 توسط زینب بانو

« ممکن است بعضیها نخواهند از نظام جمهورى اسلامى

حمایت بکنند امّا از کشورشان که میخواهند حمایت کنند،

آنها هم باید بیایند پاى صندوق رأى.

همه باید بیایند پاى صندوقهاى رأى »


« همواره باید شنبه‌ی پس‌از انتخابات،

روز مهربانی و بردباری باشد.

چه طرفداران نامزد منتخب و

چه هواداران دیگر نامزدهای محترم،‌

از هرگونه رفتار و گفتار تحریک‌آمیز و بدگمانانه پرهیز کنند.»

 





برچسب‌ها: اخلاق و معرفت
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/3/22 توسط زینب بانو

آیا انقلاب ما و فدا کردن این همه شهید، به خاطر نان و آب بود که امروز برخی با طرح چنین شعارهایی، آگاهانه یا ناآگاهانه کبریت بر خرمن اندوخته‌ها و سابقه خود می‌زنند و حاصل عمر خود را به باد می‌دهند؟!

 اگر این نوع تفکر بر جامعه غالب شود، دیگر جایی برای اسلام، جانبازی و فداکاری در آن باقی می‌ماند و آیا رهبر نامیدن طفل 13 ساله‌ای که خود را فدای ارزش‌ها کرد،‌معنا خواهد داشت؟ آیا درست است که اسلام و انقلاب را به خاطر سیر شدن شکممان به باد دهیم و نوکر آمریکا شویم؟ همان آمریکایی که امروز منشأ همه جنایت‌هایی است که در گوشه و کنار جهان صورت می‌گیرد.

عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم با اشاره به این سخن پر مغز رهبری ‌که «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام»، گفت: کسانی افتخار می‌کنند که دیپلماسی‌شان قوی است و می‌توانند با آمریکا رابطه برقرار کرده و تحریم‌ها را حذف کنند. غافل از این‌‌که با طرح شعار آشتی با دنیا، اسلام و فرهنگ خمینی(ره) و ارزش‌ها و آرمان‌های انقلاب را در معرض نابودی و خطر قرار می‌دهند.

 کشورهای غربی و آمریکا توان اداره کشور خود را ندارند و در بسیاری از این کشورها تظاهرات‌ فراوانی علیه سرمایه‌داری به راه افتاده است؛ چه رسد به این‌که آنها بخواهند مشکلات کشور ما را نیز حل کنند.

وی با اشاره به امدادهای غیبی خدا اظهار داشت: دنیا فقط منحصر در قانون‌های مادی نیست. مگر در طول 8 سال دفاع مقدس، جوانان و رزمندگان ما با دست خالی، دشمن تا دندان مسلح را که همه ابرقدرت‌های جهان پشتوانه او بودند به عقب نراندند. آنها با این کار خود به همه ثابت کردند که «والله غالب امره». مگر خدای جبهه‌ها با خدای بازار و سیاست و اقتصاد فرق دارد؟!

 همان‌گونه که مشکلات ما در جبهه‌ها به خاطر عمل به دستورات خدا حل شد، حل مشکلات اقتصادی ما نیز در گرو عمل به احکام اسلامی است و خداوند ما را یاری خواهد داد.

وی اساس انقلاب اسلامی را اتکای به خدا دانست و افزود: امام (ره) خود را مأمور به وظیفه می‌دانست و نتیجه را به خدا واگذار می‌کرد؛ ما نیز هر کجا به خدا اعتماد کردیم، پیروز شدیم. در دوران دفاع مقدس خداوند هر روز امداد خودش را به ما نشان داد. حال، امروز درست است که خدا را فراموش کنیم و کدخدا را دریابیم تا مشکلاتمان حل شود و تحریم‌ها لغو شود؟!

 هر چند فشارهای اقتصادی زیاد بوده و تحمل آن دشوار است، اما مردم مؤمن ما، شرایطی سخت‌تر از این را تجربه کرده‌اند و 8 سال دفاع مقدس را با کمترین امکانات پشت سر گذاشته‌اند، ولی اسلام و انقلاب را حفظ کردند.




برچسب‌ها: اخلاق و معرفت
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 92/3/22 توسط زینب بانو

 

کجا سراغ کی نرویم؟
قرآن می گوید آنهایی که قلابی اند.
 
1- اشک قلابی
گول نخورید ، برادران یوسف او را که در چاه انداختند «و جا?و  اباهم عشاء یبکون» آمدند زار زار گریه کردند،یعنی گریه قلابی هم داریم.

2- مسجد قلابی
«و الذین اتخذوا مسجدا ضرارا»

3- سخنرانی قلابی
سخنرانی قلابی هم داریم. قرآن می گوید بعضی هم چنین حرف می زنند که پیغمبر هم بهتش می برد. «یعجبک قوله» یعنی قول او، تو پیغمبر را هم به تعجب وا میدارد.

4- قسم قلابی
به قسم هم گول نخورید. «اتخذو ایمانهم جنة» اینها قسم می خورند اما چیز دیگری از آب درمیاد.

5- ایمان قلابی
به ایمان هم گول نخورید. ممکن است ایمانشان الکی باشد. جمعی از یهودی ها از بزرگانشان گفتند صبح میرویم، ایمان می آوریم غروب برمیگردیم.  2 تا فایده دارد برایمان، یکی تو دل مسلمان ها خالی میشود که می گویند علمای یهودی که صبح ایمان آوردند غروب برگشتند.  می گویند معلوم است آنها در دین اسلام  چیز درست حسابی ندارند، صبح رفتند غروب بر گشتند مثل این می ماند که چند تا استاد دانشگاه بیایند و بعد وسط سخنرانی من بروند. شما همه تان می گویید چی شد. هم تو دل مسلمانان خالی میشود و هم یهودی ها حرارت مسلمان شدن پیدا نمی کنند. یک تهاجم فرهنگی بود که پیغمبر از طرف خدا متوجه شد و وحی آمد امروز صبح یک سری از یهودی ها می آیند و تا غروب هم بر می گردند. به مسلمان ها بگو نه از آمدنشان خوشحال بشوند و نه از رفتنشان.  اسلامشان تاکتیکی است، ممکنه ایمان هم تاکنیکی باشد.

به کی رای دهیم؟
بصیرت
گول قسم نخوریم.گول گریه نخوریم. گول لباس نخوریم.گول ریش نخوریم.گول هیچی نخوریم. اگر یک دوره قرآن بینید هیچ وقت و هیچ کجا معطل نمی شوید
حجة الاسلام قرائتی





برچسب‌ها: اخلاق و معرفت
نوشته شده در تاریخ جمعه 92/3/17 توسط زینب بانو
طراح قالب : { معبرسایبری فندرسک}