
مـاه محـرّم آمـد و فصـل بهـــار عشق
عـالم معطّر از گـل یـاسی کنار عشق
ماه محرّم آمـــــد و بـر خیـل عـاشقان
بارد شمیم نـرگس عــالی تبــار عشق
باغی به نام کرب و بلا بین ! غریق نور
کـز یمن آن ، ثرا و ثـریّـا خمار عـــشق
سروی کشیده قـد بــه بلندای آسمان
کآرد به یاد زنـده ی آزاده ، دار
آغــوش لاله خفتـه یکی نـو شکفته ای
قلبـش پـر از ستاره و خود افتخار
از نـه فلک بـرای تـماشا نشستـــه اند
بر جلوه های عـاطفه در گلعـذار
عـالم نـدیـده است بـدینسان تـحقّــقی
در عرض یک غروب گلستان به یار
هر جا سخن ز گلشن حیثیّـت و بقاست
عنوان ، بهار سرخ دل آویــــــز کربلاست