واقعه جمل در دهم جمادی الثانی سال سی و ششم هجری قمری، رخ داد و هنوز آفتاب غروب نکرده بود که آتش نبرد با افتادن جمل وسرنگون شدن کجاوه او به پایان رسید. جمل برای نیل به مقاصد شوم به کارگرفته شده بود و با گذاردن هودج بر آن، نوعی قداست به آن بخشیده بودند. سپاه بصره در حفاظت و بر پا نگاه داشتن آن کوشش ها کرد و دست های زیادی در راه آن دادند. هر دستی که قطع می شد، دست دیگری زمام شتر را می گرفت . اما سرانجام زمام شتر بی صاحب ماند و دیگر کسی حاضر نبود که آن را به دست بگیرد. در این هنگام فرزند زبیر زمام آن را به دست گرفت، ولی مالک اشتر با هجوم بر وی او را نقش بر زمین کرد و مردم از اطراف شتر پراکنده شدند. امام علیه السلام برای اینکه دشمن با دیدن شتر بار دیگر به سوی او بازنگردند، فرمان پی کردن جمل را صادر کرد. پس،شتر به زمین خورد و کجاوه سرنگون گردید. علی علیه السلام خود را به کجاوه رسانید و, به آن زن فرمود: " آیا رسول اکرم صلی الله علیه و آله تو را به این کار سفارش کرده بود؟" او در پاسخ امام گفت:" ای اباالحسن، حال که پیروز شدی ، مرا ببخش"
حضرت علی علیه السلام پس از جنگ ، زن را به همراه تعدادی از زنان که مبدل به لباس مردانه بودند راهی مکه نمود.
زن در حالی که بر مرکبی سوار می شد، گفت:" افتخار آفریدید و پیروز شدید، همانا تقدیر خدا انجام گرفتنی است."
سرنوشت طلحه و زبیر نیز به مرگ ختم شد که باعث تأسف حضرت علی علیه السلام شد.
سپس امام علیه السلام باقی مانده روز را در میدان نبرد به سر برد و مردم بصره را دعوت کرد که کشتگان خود را به خاک بسپارند. به نقل طبری، امام برکشتگان ناکثان از بصره و کوفه نمازگزارد وبر یاران خود که جام شهادت نوشیده بودند نیز نماز گزارد و آنان را به خاک سپرد. سپس دستور داد که تمام اموال مردم را به خودشان باز گردانند به جز اسلحه ای که بر آنها علامت حکومت باشد
و اینگونه بود که ناکثان در جنگ با حضرت علی علیه السلام با شکست مواجه شدند.
آری در جنگ جمل هنگامی که امیر مؤمنان علی علیه السلام دیدند مردم شتر زن را
همچون بتی در بر گرفته اند و حتی به نقل تاریخ پهن شترش را برای تبرک بر میداشتند!!
و کنار شتر (جمل) نابود می شوند و تا این شتر زنده است، دست ها بریده و جان
ها به هلاکت میرسد به حدی که هفتاد نفر از قریش در کنار لگام شتر زن
کشته شدند،مالک و عمّار یاسر را فراخواندند و به آن دو فرمودند:
إذهبا فاعقرا هذا الجمل، فانّ الحرب لا یبوخ ضِرامها مادام حیّاً، إنّهم قد اتّخذوه قِبلةً؛
شما دو نفر بروید و شتر زن را پی کنید (از بین ببرید) که تا آن زنده باشد آتش جنگ
فرو نمی نشیند،زیرا آنها شتر را قبله خود قرار داده اند.
عمار به همراه مالک اشتر - به دستور امام علیه السلام - به شتر زن نزدیک شدند
و شتر او را به هلاکت رساندند، در این موقع یاران زن گریختند و او را تنها
گذاشتند و فتنه خاموش شد.
امام علیه السلام بلا فاصله به برادر زن که از یاران مخلص امام بود،
فرمودند: او را دریاب و پناه بده تا فتنه دیگری پیش نیاید.
مرد سریعا به خواهرش نزدیک شد و او را به سوی مدینه روانه کرد.