ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ملتی که شهید در راه اسلام، هم از بانوان دارد و هم از مردها، و شهادت را، هم بانوان طلب میکنند و هم مردها، آسیب نخواهد دید. (صحیفه امام، ج 13، ص 129)
جهیزیه(شهیده طیبه واعظی دهنوی)
قالی میبافت به چه قشنگی؛ ولی درآمدش را برای خودش خرج نمیکرد. هر چیزی از این راه در میآورد، یا برای دختران فقیر جهیزیه میخرید و یا برای بچهها قلم و دفتر. حتی جهیزیه خودش را هم داد به یک دختر دم بخت؛ البته با اجازه من. یادم هست یک بار برای عید، یک دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم. روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت در آورد و گذاشتش کنار. ازش پرسیدیم: «چرا شب عیدی لباس نو رو درآوردی؟»
گفت: «وقتی پیش بچهها بودم، با این لباس احساس خیلی بدی داشتم. همش فکر میکردم نکنه یکی از این بچهها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمیپوشمش!»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
انتخاب با هدف(شهیده مهین دانشیان)
هنوز بعضی از همکارانش توی بیمارستان بی حجاب بودن؛ همین طور بعضی از زنهای فامیل. ولی مهین همیشه حجابش رو حفظ میکرد. برای همین، بعضیها بهش توهین میکردند و میگفتند:
«از تو بعیده که این قدر ساده باشی و تحت تأثیر جو انقلاب قرار بگیری. آخه این چیه سرت کردی؟»
مهین هم میگفت: «من به بقیه کاری ندارم و برای حجابم هدف دارم. چون مسئله حجاب رو از ته دل درک کردم و اصلاً از روی سادگی، با حجاب نشدم.»به خانوادهاش هم که به خاطر توهینها ناراحت میشدند میگفت: «مطمئنم یک روز همینهایی که به حجاب اهمیت نمیدن، بیشتر از من بهش مقید میشن!»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تکلیف (شهیده خاتون حسینی نژاد)
هرکاریش کردیم از شهر بیرون نرفت که نرفت؛ حتی تو بمباران شدید. برای رزمندهها هر کاری از دستش برمیاومد انجام میداد. یک روز یکی از اقوام بهش گفت: «چرا شما هم مثل بقیه همسایهها و فامیل از آبادان نمیری؟»
خیلی ناراحت شد. اشک توی چشماش جمع شد و بهش گفت: «مگه اهل بیت امام حسین(ع)، تنهاش گذاشتن که ما بخواهیم اماممون رو تنها بذاریم؟ اگه ما هم بریم، پس کی هوای این رزمندهها رو داشته باشه. دیگه غیر از این چه تکلیفی داریم؟»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دوستان دو جورند (شهیده شهناز حاجی شاه)
اوایل سر از کارش در نمیآوردم، چون هم دوستان مذهبی و ارزشی داشت و هم دوستانی که از نظر اعتقادی هیچ شباهتی بهش نداشتند و حتی مخالفش هم بودند!
یک روز علت این قضیه را پرسیدم. گفت: «همیشه آدم باید دو جور دوست داشته باشه. بعضیها باشند که تو از وجودشون استفاده کنی و بعضیها هم باشند که از وجود تو استفاده کنند، که در هر دو صورت این دوستی برای یک طرف مفیده.»
میگفت: «دوستی با کسانی که خودشون به ارزشها مقید هستند خیلی خوبه، ولی توی اونها، چیزی رو تغییر نمیده. هنر این هست که بتونی تو قلب کسی که با تو و اعتقاداتت مخالف هست، نفوذ کنی و روش تأثیر خوبی داشته باشی.»
منبع:تبیان