سفارش تبلیغ
صبا ویژن

بسیج دُرّة الصّدف
 
«زنِ بسیجى ، عاشقِ استقلال ملى، غرور ملى و با افتخارات ملى در تأمین منافع ملى ست

شهید مطهری و فلسطین

والله و بالله ما در برابر این قضیه‏ مسئولیم . به خدا قسم مسئولیت داریم . به خدا قسم ما غافل هستیم . و الله قضیه‏ای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است ، این قضیه است . داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده ، این قضیه است .

اگر می‏خواهیم‏ به خودمان ارزش بدهیم ، اگر می‏خواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش‏ بدهیم ، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش می‏گفت برای‏ من عزاداری کنید ، می‏گفت چه شعاری بدهید ؟ آیا می‏گفت بخوانید :

” نوجوان اکبر من” یا می‏گفت بگویید : ” زینب مضطرم الوداع ، الوداع ” ؟! چیزهایی که من ( امام حسین ) در عمرم هرگز به اینجور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟!

اگر حسین بن‏ علی بود می‏گفت اگر می‏خواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد . شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمر امروز را بشناس.

امروز باید در و دیوار این شهر با شعار فلسطین تکان بخورد. هی دروغ در مغز ما کردند که‏ آقا این یک مسئله داخلی است. مربوط به عرب و اسرائیل است . … تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم ، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم. …

آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان‏ نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمی‏کنند؟ « فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم (سوره نساء ، آیه 95) الذین‏ آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم»( سوره توبه ، آیه 20)

وسیله مال که می‏توانیم کمک کنیم . والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سوالی که بعد از مُردن‏ از ما می‏کنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید ؟ پیغمبر فرمود : « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم »

هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد می‏کند یاللمسلمین مسلمانان به‏ فریاد من برسید ، و او را کمک نکند ، دیگر مسلمان نیست ، من او را مسلمان نمی‏دانم . چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟ چه‏ مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم ؟ …

مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند. من وظیفه خودم را عمل کردم . وظیفه من فقط گفتن بود و خدا می‏داند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود.

این کمک مالی را وظیفه‏ شما می‏دانم و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی می‏دانم که این را بگوید، بر هر خطیب و واعظی واجب می‏دانم که چنین حرفی را بزند. مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران رسما فتوا داده‏اند که کسی که در آنجا کشته می‏شود ، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست.

پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم ، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم ، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم ، به پولهای خودمان ارزش‏ بدهیم ، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم . علت اینکه دولتهای‏ بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمی‏اندیشند ، این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد .

آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است . می‏گوید مسلمان جماعت غیرت ندارد ، همبستگی و همدردی ندارد. می‏گوید یهودی که‏ برای پول می‏میرد، جز پول چیزی نمی‏شناسد، خدایش پول است ، زندگیش پول‏ است ، حیات و مماتش پول است ، به یک چنین مسئله حساسی که می‏رسد روزی‏ یک میلیون دلار به همکیشانش کمک می‏کند ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمی‏کنند”

 

 





برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 91/9/1 توسط زینب بانو

ما در حادثه کربلا به جریان عجیبی برخورد می‏کنیم و آن اینکه می‏ بینیم در
این حادثه ، مرد نقش دارد ، زن نقش دارد ، پیر و جوان و کودک ، نقش‏
دارند .

سفید و سیاه نقش دارند ، عرب و غیر عرب نقش دارند ، طبقات و
  جنبه های مختلف نقش دارند . گویی اساسا در قضا و قدر الهی مقدر شده است‏
که در این حادثه ، نقشهای مختلف از طرف طبقات مختلف ایفا بشود ، یعنی‏
اسلام نشان داده بشود .

اینکه عرض می‏کنم زن نقش دارد ، منحصر به زینب‏ سلام الله علیها نیست . در این زمینه داستانها داریم . ما در کربلا یک زن‏
شهید داریم . و آن ، زن جناب عبدالله بن عمیر کلبی است .

دو زن دیگر داریم که رسما وارد میدان جنگ شده‏اند ولی اباعبدالله مانع شد و به آنها
امر فرمود که برگردید و آنها برگشتند . مادرهایی ، ناظر شهادت
فرزندانشان بوده و این را ، در راه خدا به حساب آورده ‏اند .
 

برای نشان دادن جنبه‏ های توحیدی و عرفانی ، جنبه‏ هایی‏
پاک باختگی در راه خدا و اینکه ما سوای خدا را هیچ انگاشتن شاید همان دو
جمله اباعبدالله در اولین خطبه هایی که انشاء فرمود ، یعنی خطبه‏ ای که در
مکه ایراد کرد ، کافی باشد . سخنش این بود :

« رضی الله و الله رضانا اهل البیت » ما اهل بیت از خودمان پسند نداریم ، ما آنچه را
می‏ پسندیم که خدا برای ما پسندیده باشد . هر راهی را که خدا برای ما معین کرده است ، ما همان راه را می‏ پسندیم .

امام باقر علیه السلام به عیادت جابر می‏رود ، احوال او را می‏پرسد . امام باقر ،
جوان است و جابر از اصحاب پیغمبر و پیر مرد است . جابر عرض می‏کند :
یابن رسول الله ! در حالی هستم که فقر را بر غنا ، بیماری را بر سلامت ،
و مردان را بر زنده ماندن ترجیح می‏دهم .

امام علیه السلام فرمود : ما اهل‏ بیت این طور نیستیم ، ما از خودمان پسندی نداریم ، ما هر طوری که خدا
مصلحت بداند ، همان بر ایمان خوب است .

در آخرین جمله‏ های اباعبدالله باز می‏ بینیم انعکاس همین مفاهیم هست .

به تعبیر مرحوم آیتی ( استنتاج خیلی لطیفی است ) ، این جنگ ، با یک‏
تیر آغاز شد و با یک تیر پایان پذیرفت . در روز عاشورا ، اولین تیر را
عمر سعد پرتاب کرد ، و بعد گفت به امیر خبر بدهید که اولین تیرانداز که‏
به طرف حسین تیر پرتاب کرد ، من بودم . بعد از آن بود که جنگ شروع شد

( امام حسین اصحابش را از اینکه آغازگر جنگ باشند ، نهی فرموده بود ) .

با یک تیر هم جنگ ، خاتمه پیدا کرد . اباعبدالله سوار اسب بودند و
خیلی خسته و جراحات زیاد برداشته و تقریبا توانائیهایشان رو به پایان‏
بود . تیری می‏آید و بر سینه حضرت می‏ نشیند و اباعبدالله از روی اسب به‏
روی زمین می‏افتد و در همان حال می‏فرماید :

« رضا بقضائک و تسلیما لامرک ، لا معبود سواک ،

یا غیاث المستغیثین »

 

منبع: کتاب حماسه حسینی




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/8/30 توسط زینب بانو

ما در حادثه کربلا به جریان عجیبی برخورد می‏کنیم و آن اینکه می‏ بینیم در
این حادثه ، مرد نقش دارد ، زن نقش دارد ، پیر و جوان و کودک ، نقش‏
دارند .

سفید و سیاه نقش دارند ، عرب و غیر عرب نقش دارند ، طبقات و
  جنبه های مختلف نقش دارند . گویی اساسا در قضا و قدر الهی مقدر شده است‏
که در این حادثه ، نقشهای مختلف از طرف طبقات مختلف ایفا بشود ، یعنی‏
اسلام نشان داده بشود .

اینکه عرض می‏کنم زن نقش دارد ، منحصر به زینب‏ سلام الله علیها نیست . در این زمینه داستانها داریم . ما در کربلا یک زن‏
شهید داریم . و آن ، زن جناب عبدالله بن عمیر کلبی است .

دو زن دیگر داریم که رسما وارد میدان جنگ شده‏اند ولی اباعبدالله مانع شد و به آنها
امر فرمود که برگردید و آنها برگشتند . مادرهایی ، ناظر شهادت
فرزندانشان بوده و این را ، در راه خدا به حساب آورده ‏اند .
 

برای نشان دادن جنبه‏ های توحیدی و عرفانی ، جنبه‏ هایی‏
پاک باختگی در راه خدا و اینکه ما سوای خدا را هیچ انگاشتن شاید همان دو
جمله اباعبدالله در اولین خطبه هایی که انشاء فرمود ، یعنی خطبه‏ ای که در
مکه ایراد کرد ، کافی باشد . سخنش این بود :

« رضی الله و الله رضانا اهل البیت » ما اهل بیت از خودمان پسند نداریم ، ما آنچه را
می‏ پسندیم که خدا برای ما پسندیده باشد . هر راهی را که خدا برای ما معین کرده است ، ما همان راه را می‏ پسندیم .

امام باقر علیه السلام به عیادت جابر می‏رود ، احوال او را می‏پرسد . امام باقر ،
جوان است و جابر از اصحاب پیغمبر و پیر مرد است . جابر عرض می‏کند :
یابن رسول الله ! در حالی هستم که فقر را بر غنا ، بیماری را بر سلامت ،
و مردان را بر زنده ماندن ترجیح می‏دهم .

امام علیه السلام فرمود : ما اهل‏ بیت این طور نیستیم ، ما از خودمان پسندی نداریم ، ما هر طوری که خدا
مصلحت بداند ، همان بر ایمان خوب است .

در آخرین جمله‏ های اباعبدالله باز می‏ بینیم انعکاس همین مفاهیم هست .

به تعبیر مرحوم آیتی ( استنتاج خیلی لطیفی است ) ، این جنگ ، با یک‏
تیر آغاز شد و با یک تیر پایان پذیرفت . در روز عاشورا ، اولین تیر را
عمر سعد پرتاب کرد ، و بعد گفت به امیر خبر بدهید که اولین تیرانداز که‏
به طرف حسین تیر پرتاب کرد ، من بودم . بعد از آن بود که جنگ شروع شد

( امام حسین اصحابش را از اینکه آغازگر جنگ باشند ، نهی فرموده بود ) .

با یک تیر هم جنگ ، خاتمه پیدا کرد . اباعبدالله سوار اسب بودند و
خیلی خسته و جراحات زیاد برداشته و تقریبا توانائیهایشان رو به پایان‏
بود . تیری می‏آید و بر سینه حضرت می‏ نشیند و اباعبدالله از روی اسب به‏
روی زمین می‏افتد و در همان حال می‏فرماید :

« رضا بقضائک و تسلیما لامرک ، لا معبود سواک ،

یا غیاث المستغیثین »

 

منبع: کتاب حماسه حسینی




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ سه شنبه 91/8/30 توسط زینب بانو

آنها که‏
توصیه کردند که عزای حسین ‏بن‏ علی ( علیهماالسلام ) باید زنده ‏بماند ، برای‏
این بوده که هدف حسین ‏بن‏ علی ( علیهماالسلام ) مقدس بود . حسین‏ بن‏ علی (
علیهماالسلام ) یک مکتب بوجود آورد ، می‏خواستند مکتبش زنده بماند .


هرگز نمونه‏ ای از یک مکتب عملی در دنیا پیدا نمی‏ کنید که نظیر مکتب‏
حسین‏ بن ‏علی ( علیهماالسلام ) باشد . اگر شما نمونه حسین ‏بن علی را پیدا
کردید ، آن وقت بگوئید چرا ما هر سال باید یاد او را تجدید کنیم ؟ !

نظیر آنچه که در حسین‏ بن ‏علی ( علیهماالسلام ) در حادثه عاشورا ، در آن‏
ابتلاء و مصیبت پیدا شد ، از توحید ، از جلوه ‏ایمان ، از جلوه‏ خداشناسی ،

از ایمان کامل به جان دیگر ، از رضا و تسلیم ، از صبر ، از مردانگی ، از
طمأنینه نفس ، از ثبات و استقامت ، از عزت و کرامت نفس ، از
آزادی خواهی و  آزادی طلبی، از اینکه در فکر انسانها باشد ، از اینکه در
خدمت انسانها باشد ، اگر در دنیا نمونه‏ ای پیدا کردید ،

آن وقت بگوئید چرا ما نام حسین ‏بن ‏علی ( علیهماالسلام ) را زنده کنیم ؟ ( بدیل ندارد ، مثل‏
ندارد ) زنده کردن نام و نهضت او برای این است که پرتوی از روح حسین‏بن‏
علی بر روح ما و شما بتابد .

اگر اشکی که ما برای او می ‏ریزیم ، در مسیر هماهنگی روح ما باشد ،

پرواز کوچکی است که روح ما با روح حسینی می ‏کند . اگر ذره ‏ای از همت او ،
ذره‏ای از غیرت او ، ذره ‏ای از حریت او ، ذره ‏ای از ایمان او ، ذره‏ ای از
تقوای او ، ذره ‏ای از توحید او در ما بتابد و چنین اشکی از چشم ما جاری‏
شود ، آن اشک بی‏ نهایت قیمت دارد .

اگر گفتند باندازه بال مگس هم باشد
یک دنیا ارزش دارد ، باور کنید ! اما نه اشکی که برای نفله شدن حسین (
علیه السّلام ) باشد ،

بلکه اشکی که برای عظمت حسین ( علیه السّلام ) باشد ، برای شخصیت حسین‏
( علیه السّلام ) باشد . اشکی که نشانه ‏ای از هماهنگی با حسین‏ بن علی ( علیهماالسلام )
و پیروی کردن از او باشد ، بله ، یک بال مگسش هم یک دنیا ارزش دارد .

خواستند همیشه مردم ، این مکتب عملی را ببینند ، مشاهده کنند که‏
خاندان پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) دلیل بر صدق و گواه خود پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) هستند . اگر
بگویند فلان مسلمان در جنگی که مثلا در روم یا در ایران کرد ،

ایمان و شهامت زیادی از خود نشان داد ، آنقدر دلیل بر حقانیت پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم )
نیست تا بگویند فرزند پیغمبر چنین کرد . چون همیشه خاندان یک نفر از هر
کس دیگر سوءظن و بدگمانیش به او بیشتر است .

ولی اینکه خاندان پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) را در نهایت صفا و ایمان می‏بینیم ، بهترین گواه بر صدق پیغمبر (
صلّی الله علیه و آله و سلّم ) است .

هیچ کس مانند علی علیه ‏السلام با پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نبوده ، با
پیغمبر ( صلِّی الله علیه و آله و سلّم ) بزرگ شده است .

هیچ کس مانند علی ( علیه السّلام) مؤمن به پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) و فدائی او نیست . این خود اول دلیل بر صدق پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) است .
حسین ( علیه السّلام ) فرزند پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) است .

او وقتی ایمان خود را به تعلیمات‏ پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) نشان می‏دهد ، پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) جلوه می‏کند ، پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) متجلی می‏شود . آن چیزهائی که بشر همیشه بزبان می‏آورد ولی در عمل او کمتردیده می‏شود در وجودحسین ( علیه السّلام ) دیده می‏شود .

چطور روح بشر این مقدار شکست ناپذیر می‏شود ؟

سبحان ‏الله ! بشر به کجا می ‏رسد ، روح بشر چقدر شکست ناپذیر باید باشد که‏
بدنش  قطعه قطعه می‏ شود ، جوانانش جلوی چشمش قلم‏ قلم می‏ شوند ، 

در منتهی‏ درجه تشنه می‏شود و حتی به آسمان که نگاه می‏کند ، بنظرش تیره ‏وتار است ،
خاندانش را می‏بیند که اسیر می ‏شوند ، هر چه داشته از دست داده است ولی‏
یک چیز برای او باقی مانده و آن روحش است .

هرگز روحش شکست نمی‏خورد .

شما یک چنین صحنه نمایشی از فضائل انسانیت در غیر حادثه کربلا نشان‏
دهید تا بجای کربلا از آن حادثه یاد کنیم . پس چنین حادثه ‏ای را باید زنده‏
نگهداریم .

منبع : حماسه حسینی




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/8/29 توسط زینب بانو

تحریف انواعی دارد که مهمترین آنها عبارت است از : تحریف لفظی و
تحریف معنوی . تحریف لفظی این است که ظاهر مطلبی را عوض کنند ، مثلا
از یک گفتار عبارتی حذف شود یا به آن عبارتی اضافه شود ، و یا جمله‏ها
را چنان پس و پیش کنند که معنی آن فرق کند ، یعنی در ظاهر و در لفظ
گفتار تصرف کنند .
تحریف معنوی این است که شما در لفظ تصرف نمی‏کنید ، لفظ همان است که‏
بوده ، ولی آن را طوری معنی می‏کنید که خلاف مقصد و مقصود گوینده است .
آن را طوری معنی می‏کنید که مطابق مقصود خود شما باشد نه مطابق مقصود اصلی‏
گوینده .

یک وقت است که تحریف در یک سخن عادی است . مثل اینکه‏
دو نفر در نقل قول و گفتار یکدیگر تحریف کنند . یک وقت هم هست که‏
تحریف در یک موضوع بزرگ اجتماعی است ، مثل تحریف در شخصیتها .
شخصیتهایی هستند که قول و عملشان برای مردم حجت است ، خلقشان برای مردم‏
نمونه است . مثلا کسی سخنی را به علی علیه السلام نسبت می‏دهد که نگفته‏
است ، یا مقصودش چیز دیگری بوده ، این خیلی خطرناک است . خلق و خوئی‏
را به پیغمبر ، به امام نسبت می‏دهد ، در صورتی که خلق او طور دیگری بوده‏
است . یا در یک حادثه بزرگ ، در یک حادثه تاریخی که از نظر اجتماع‏
یک سند اجتماعی و یک پشتوانه اخلاقی و تربیتی است ، تحریف بوجود
آوردند . این دیگر چقدر اهمیت دارد و چقدر خطرناک است که تحریفات ،
چه تحریف لفظی و چه تحریف معنوی در موضوعاتی صورت بگیرد که موضوع عادی‏
نیستند .

 




برچسب‌ها: گلچینِ مطهر
نوشته شده در تاریخ دوشنبه 91/8/29 توسط زینب بانو
طراح قالب : { معبرسایبری فندرسک}